به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ام

1010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ام

دارد از چشم غزالان حلقه در خانه ام

دام زیر خاک سازد سیل بی زنهار را

بس که باشد گرد کلفت فرش در کاشانه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...2شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...3شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...4شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...5شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...6شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...7شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 8شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 9شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 10شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...11شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 12شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...13شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...14شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...15شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...16شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...17شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...18شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...19شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...20شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...21شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...22شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...23شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...24شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 25شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 26شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...27شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...28شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 29شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 30شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 31شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 32شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 33شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 34شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 35شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 36شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 37شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 38شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 39شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 40شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 41شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 42شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 43شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 44شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 45شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 46شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 47شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 48شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 49شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 50شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 51شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 52شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 53شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 54شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 55شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 56شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...57شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...58شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 59شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 60شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 61شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 62شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...63شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 64شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...65شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...66شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...67شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...68شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...69شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...70شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...71شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 72شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 73شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 74شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 75شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 76شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 77شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 78شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...79شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 80شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...81شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...82شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...83شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...84شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...85شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...86شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 87شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...88شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 89شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 90شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 91شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 92شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 93شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 94شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 95شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 96شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 97شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 98شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 99شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 100شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 101شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 102شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 103شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 104شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 105شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 106شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 107شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 108شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 109شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 110شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 111شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 112شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 113شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 114شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...115شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 116شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...117شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 118شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 119شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 120شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...121شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...122شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 123شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 124شمارهٔ ۶۰۹: ...125شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 126شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...127شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...128شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 129شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 130شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 131شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 132شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...133شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 134شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...135شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...136شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...137شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...138شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...139شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...140شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...141شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 142شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 143شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 144شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 145شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 146شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 147شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 148شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...149شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 150شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...151شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...152شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...153شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...154شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...155شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...156شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 157شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...158شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 159شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 160شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 161شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 162شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 163شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 164شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 165شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 166شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 167شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 168شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 169شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 170شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 171شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 172شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 173شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 174شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 175شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 176شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 177شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 178شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 179شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 180شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 181شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 182شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 183شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 184شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...185شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 186شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...187شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 188شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 189شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 190شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...191شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...192شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 193شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ