به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد

1520عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا عشق هست ناله به فریاد می رسد

تا هست آتشی مدد باد می رسد

ای تیشه کامرانی خسرو ز حد گذشت

زورت همین به بازوی فرهاد می رسد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 2شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 3شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...4شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 5شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 6شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 7شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 8شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 9شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 10شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 11شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 12شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 13شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 14شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 15شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 16شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 17شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 18شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 19شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 20شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 21شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 22شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 23شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 24شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 25شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 26شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 27شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 28شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 29شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 30شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 31شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 32شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 33شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 34شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 35شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 36شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 37شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 38شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 39شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...40شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 41شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 42شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 43شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...44شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 45شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 46شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 47شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 48شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 49شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...50شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 51شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...52شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...53شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 54شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 55شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...56شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 57شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 58شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 59شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...60شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...61شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 62شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 63شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 64شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 65شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 66شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...67شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 68شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 69شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 70شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 71شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...72شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...73شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...74شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...75شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...76شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...77شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 78شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 79شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 80شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...81شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 82شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...83شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...84شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...85شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...86شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...87شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...88شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...89شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...90شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...91شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...92شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...93شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...94شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 95شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 96شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...97شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...98شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 99شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 100شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 101شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 102شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 103شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 104شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 105شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 106شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 107شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 108شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 109شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 110شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 111شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 112شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 113شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 114شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 115شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 116شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 117شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 118شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 119شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 120شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 121شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 122شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 123شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 124شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 125شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 126شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...127شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...128شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 129شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 130شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 131شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 132شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...133شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 134شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...135شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...136شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...137شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...138شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...139شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...140شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...141شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 142شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 143شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 144شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 145شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 146شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 147شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 148شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...149شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 150شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...151شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...152شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...153شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...154شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...155شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...156شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 157شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...158شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 159شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 160شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 161شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 162شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 163شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 164شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 165شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 166شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 167شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 168شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 169شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 170شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 171شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 172شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 173شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 174شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 175شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 176شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 177شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 178شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 179شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 180شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 181شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 182شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 183شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 184شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...185شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 186شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...187شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 188شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 189شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 190شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...191شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...192شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 193شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 194شمارهٔ ۶۰۹: ...195شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 196شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...197شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...198شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 199شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 200شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 201شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 202شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...203شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 204شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...205شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...206شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...207شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...208شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...209شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...210شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...211شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 212شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 213شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 214شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 215شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 216شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 217شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 218شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...219شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 220شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...221شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...222شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...223شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...224شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...225شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...226شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 227شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...228شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 229شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 230شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 231شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 232شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 233شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 234شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 235شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 236شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 237شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 238شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 239شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 240شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 241شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 242شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 243شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 244شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 245شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 246شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 247شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 248شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 249شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 250شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 251شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 252شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 253شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 254شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...255شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 256شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...257شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 258شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 259شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 260شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...261شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...262شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 263شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ