به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد

بیمار ما ز رنج کشیدن طبیب شد

بی درد و داغ، فکر ترقی نمی کند

دل شد یتیم تا سخن من غریب شد

بعد از هزار شب که شب وصل داد روی

اوقات صرف پاس نگاه رقیب شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...2شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 3شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 4شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 5شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 6شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 7شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 8شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 9شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 10شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 11شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 12شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 13شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 14شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 15شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 16شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 17شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 18شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 19شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 20شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 21شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 22شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 23شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 24شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 25شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 26شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 27شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 28شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 29شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 30شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 31شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 32شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 33شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 34شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 35شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 36شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 37شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...38شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 39شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 40شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 41شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...42شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 43شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 44شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 45شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 46شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 47شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...48شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 49شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...50شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...51شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 52شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 53شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...54شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 55شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 56شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 57شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...58شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...59شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 60شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 61شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 62شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 63شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 64شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...65شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 66شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 67شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 68شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 69شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...70شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...71شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...72شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...73شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...74شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...75شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 76شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 77شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 78شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...79شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 80شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...81شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...82شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...83شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...84شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...85شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...86شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...87شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...88شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...89شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...90شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...91شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...92شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 93شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 94شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...95شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...96شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 97شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 98شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 99شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 100شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 101شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 102شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 103شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 104شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 105شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 106شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 107شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 108شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 109شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 110شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 111شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 112شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 113شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 114شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 115شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 116شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 117شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 118شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 119شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 120شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 121شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 122شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 123شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 124شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...125شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...126شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 127شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 128شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 129شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 130شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...131شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 132شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...133شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...134شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...135شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...136شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...137شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...138شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...139شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 140شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 141شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 142شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 143شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 144شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 145شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 146شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...147شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 148شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...149شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...150شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...151شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...152شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...153شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...154شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 155شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...156شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 157شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 158شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 159شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 160شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 161شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 162شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 163شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 164شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 165شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 166شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 167شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 168شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 169شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 170شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 171شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 172شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 173شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 174شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 175شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 176شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 177شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 178شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 179شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 180شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 181شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 182شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...183شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 184شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...185شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 186شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 187شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 188شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...189شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...190شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 191شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 192شمارهٔ ۶۰۹: ...193شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 194شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...195شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...196شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 197شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 198شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 199شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 200شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...201شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 202شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...203شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...204شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...205شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...206شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...207شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...208شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...209شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 210شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 211شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 212شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 213شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 214شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 215شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 216شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...217شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 218شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...219شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...220شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...221شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...222شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...223شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...224شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 225شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...226شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 227شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 228شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 229شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 230شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 231شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 232شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 233شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 234شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 235شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 236شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 237شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 238شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 239شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 240شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 241شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 242شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 243شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 244شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 245شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 246شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 247شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 248شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 249شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 250شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 251شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 252شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...253شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 254شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...255شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 256شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 257شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 258شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...259شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...260شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 261شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ