به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد

1540عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بال و پر محیط ز موج آشکاره شد

گردد یکی هزار چو دل پاره پاره شد

بالیدگی است لازمه التفات خلق

فربه به یک دو هفته هلال از اشاره شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 2شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 3شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 4شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 5شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 6شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 7شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 8شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 9شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 10شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 11شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 12شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 13شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 14شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 15شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 16شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 17شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 18شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 19شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 20شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 21شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 22شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 23شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 24شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 25شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 26شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 27شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 28شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 29شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 30شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 31شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 32شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 33شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 34شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...35شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 36شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 37شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 38شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...39شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 40شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 41شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 42شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 43شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 44شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...45شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 46شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...47شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...48شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 49شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 50شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...51شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 52شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 53شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 54شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...55شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...56شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 57شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 58شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 59شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 60شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 61شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...62شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 63شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 64شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 65شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 66شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...67شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...68شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...69شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...70شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...71شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...72شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 73شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 74شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 75شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...76شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 77شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...78شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...79شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...80شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...81شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...82شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...83شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...84شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...85شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...86شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...87شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...88شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...89شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 90شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 91شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...92شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...93شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 94شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 95شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 96شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 97شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 98شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 99شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 100شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 101شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 102شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 103شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 104شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 105شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 106شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 107شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 108شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 109شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 110شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 111شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 112شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 113شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 114شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 115شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 116شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 117شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 118شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 119شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 120شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 121شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...122شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...123شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 124شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 125شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 126شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 127شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...128شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 129شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...130شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...131شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...132شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...133شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...134شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...135شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...136شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 137شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 138شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 139شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 140شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 141شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 142شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 143شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...144شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 145شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...146شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...147شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...148شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...149شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...150شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...151شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 152شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...153شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 154شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 155شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 156شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 157شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 158شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 159شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 160شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 161شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 162شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 163شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 164شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 165شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 166شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 167شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 168شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 169شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 170شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 171شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 172شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 173شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 174شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 175شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 176شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 177شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 178شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 179شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...180شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 181شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...182شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 183شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 184شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 185شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...186شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...187شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 188شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 189شمارهٔ ۶۰۹: ...190شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 191شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...192شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...193شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 194شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 195شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 196شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 197شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...198شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 199شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...200شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...201شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...202شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...203شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...204شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...205شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...206شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 207شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 208شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 209شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 210شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 211شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 212شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 213شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...214شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 215شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...216شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...217شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...218شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...219شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...220شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...221شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 222شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...223شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 224شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 225شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 226شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 227شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 228شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 229شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 230شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 231شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 232شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 233شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 234شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 235شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 236شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 237شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 238شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 239شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 240شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 241شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 242شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 243شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 244شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 245شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 246شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 247شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 248شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 249شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...250شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 251شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...252شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 253شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 254شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 255شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...256شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...257شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 258شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ