به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند

1240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ترسم که مرا عشق به مردی نرساند

دل را به شفاخانه دردی نرساند

امشب نفسم مضطرب از سینه برون رفت

بر آینه حسن تو گردی نرساند!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 2شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 3شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 4شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 5شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 6شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 7شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 8شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 9شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 10شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 11شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 12شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 13شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 14شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 15شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 16شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 17شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 18شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 19شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 20شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 21شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...22شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 23شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 24شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 25شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...26شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 27شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 28شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 29شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 30شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 31شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...32شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 33شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...34شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...35شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 36شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 37شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...38شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 39شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 40شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 41شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...42شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...43شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 44شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 45شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 46شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 47شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 48شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...49شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 50شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 51شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 52شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 53شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...54شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...55شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...56شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...57شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...58شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...59شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 60شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 61شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 62شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...63شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 64شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...65شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...66شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...67شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...68شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...69شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...70شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...71شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...72شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...73شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...74شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...75شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...76شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 77شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 78شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...79شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...80شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 81شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 82شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 83شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 84شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 85شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 86شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 87شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 88شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 89شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 90شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 91شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 92شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 93شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 94شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 95شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 96شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 97شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 98شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 99شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 100شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 101شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 102شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 103شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 104شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 105شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 106شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 107شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 108شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...109شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...110شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 111شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 112شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 113شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 114شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...115شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 116شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...117شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...118شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...119شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...120شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...121شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...122شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...123شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 124شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 125شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 126شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 127شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 128شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 129شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 130شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...131شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 132شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...133شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...134شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...135شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...136شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...137شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...138شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 139شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...140شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 141شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 142شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 143شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 144شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 145شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 146شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 147شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 148شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 149شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 150شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 151شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 152شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 153شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 154شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 155شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 156شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 157شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 158شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 159شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 160شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 161شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 162شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 163شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 164شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 165شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 166شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...167شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 168شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...169شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 170شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 171شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 172شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...173شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...174شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 175شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 176شمارهٔ ۶۰۹: ...177شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 178شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...179شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...180شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 181شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 182شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 183شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 184شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...185شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 186شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...187شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...188شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...189شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...190شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...191شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...192شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...193شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 194شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 195شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 196شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 197شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 198شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 199شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 200شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...201شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 202شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...203شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...204شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...205شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...206شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...207شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...208شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 209شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...210شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 211شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 212شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 213شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 214شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 215شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 216شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 217شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 218شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 219شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 220شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 221شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 222شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 223شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 224شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 225شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 226شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 227شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 228شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 229شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 230شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 231شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 232شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 233شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 234شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 235شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 236شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...237شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 238شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...239شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 240شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 241شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 242شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...243شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...244شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 245شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ