به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید

1080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نسیم از چمن و مشک از ختن گوید

گل شکفته ازان چاک پیرهن گوید

دلم نشست به خون تا به اشک شد همراز

کسی به طفل چرا راز خویشتن گوید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 2شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 3شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 4شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 5شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 6شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 7شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 8شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 9شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...10شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 11شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 12شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 13شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 14شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 15شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 16شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 17شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 18شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 19شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 20شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 21شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 22شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 23شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 24شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 25شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 26شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 27شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 28شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 29شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 30شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 31شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 32شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 33شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 34شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 35شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 36شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 37شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 38شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 39شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 40شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 41شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 42شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 43شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 44شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 45شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...46شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 47شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 48شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 49شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...50شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 51شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 52شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 53شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 54شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 55شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...56شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 57شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...58شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...59شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 60شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 61شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...62شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 63شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 64شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 65شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...66شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...67شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 68شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 69شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 70شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 71شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 72شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...73شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 74شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 75شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 76شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 77شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...78شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...79شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...80شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...81شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...82شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...83شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 84شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 85شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 86شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...87شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 88شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...89شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...90شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...91شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...92شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...93شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...94شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...95شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...96شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...97شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...98شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...99شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...100شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 101شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 102شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...103شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...104شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 105شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 106شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 107شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 108شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 109شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 110شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 111شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 112شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 113شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 114شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 115شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 116شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 117شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 118شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 119شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 120شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 121شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 122شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 123شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 124شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 125شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 126شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 127شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 128شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 129شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 130شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 131شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 132شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...133شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...134شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 135شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 136شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 137شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 138شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...139شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 140شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...141شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...142شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...143شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...144شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...145شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...146شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...147شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 148شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 149شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 150شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 151شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 152شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 153شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 154شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...155شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 156شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...157شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...158شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...159شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...160شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...161شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...162شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 163شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...164شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 165شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 166شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 167شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 168شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 169شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 170شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 171شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 172شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 173شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 174شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 175شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 176شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 177شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 178شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 179شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 180شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 181شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 182شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 183شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 184شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 185شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 186شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 187شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 188شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 189شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 190شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...191شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 192شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...193شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 194شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 195شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 196شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...197شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...198شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 199شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 200شمارهٔ ۶۰۹: ...201شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 202شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...203شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...204شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 205شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 206شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 207شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 208شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...209شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 210شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...211شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...212شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...213شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...214شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...215شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...216شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...217شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 218شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 219شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 220شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 221شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 222شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 223شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 224شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...225شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 226شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...227شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...228شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...229شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...230شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...231شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...232شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 233شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...234شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 235شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 236شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 237شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 238شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 239شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 240شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 241شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 242شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 243شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 244شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 245شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 246شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 247شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 248شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 249شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 250شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 251شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 252شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 253شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 254شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 255شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 256شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 257شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 258شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 259شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 260شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...261شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 262شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...263شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 264شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 265شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 266شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...267شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...268شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 269شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ