به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد

1270عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گل بوی بی وفایی ارواح می دهد

یادی ز کم بقایی ارواح می دهد

خندیدن و شکفتن یاران به روی هم

یاد از بغل گشایی ارواح می دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 2شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 3شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...4شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 5شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 6شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 7شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 8شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...9شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 10شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 11شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 12شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 13شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 14شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 15شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 16شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 17شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...18شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 19شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 20شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 21شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 22شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 23شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 24شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 25شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 26شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 27شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 28شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 29شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 30شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 31شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 32شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 33شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 34شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 35شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 36شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 37شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 38شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 39شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 40شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 41شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 42شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 43شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 44شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 45شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 46شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 47شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 48شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 49شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 50شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 51شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 52شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 53شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...54شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 55شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 56شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 57شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...58شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 59شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 60شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 61شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 62شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 63شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...64شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 65شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...66شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...67شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 68شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 69شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...70شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 71شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 72شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 73شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...74شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...75شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 76شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 77شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 78شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 79شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 80شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...81شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 82شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 83شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 84شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 85شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...86شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...87شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...88شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...89شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...90شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...91شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 92شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 93شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 94شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...95شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 96شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...97شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...98شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...99شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...100شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...101شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...102شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...103شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...104شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...105شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...106شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...107شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...108شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 109شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 110شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...111شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...112شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 113شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 114شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 115شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 116شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 117شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 118شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 119شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 120شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 121شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 122شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 123شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 124شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 125شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 126شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 127شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 128شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 129شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 130شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 131شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 132شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 133شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 134شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 135شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 136شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 137شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 138شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 139شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 140شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...141شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...142شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 143شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 144شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 145شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 146شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...147شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 148شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...149شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...150شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...151شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...152شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...153شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...154شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...155شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 156شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 157شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 158شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 159شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 160شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 161شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 162شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...163شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 164شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...165شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...166شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...167شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...168شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...169شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...170شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 171شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...172شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 173شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 174شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 175شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 176شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 177شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 178شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 179شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 180شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 181شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 182شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 183شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 184شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 185شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 186شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 187شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 188شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 189شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 190شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 191شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 192شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 193شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 194شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 195شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 196شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 197شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 198شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...199شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 200شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...201شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 202شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 203شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 204شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...205شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...206شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 207شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 208شمارهٔ ۶۰۹: ...209شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 210شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...211شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...212شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 213شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 214شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 215شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 216شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...217شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 218شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...219شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...220شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...221شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...222شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...223شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...224شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...225شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 226شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 227شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 228شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 229شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 230شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 231شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 232شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...233شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 234شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...235شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...236شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...237شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...238شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...239شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...240شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 241شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...242شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 243شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 244شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 245شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 246شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 247شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 248شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 249شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 250شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 251شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 252شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 253شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 254شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 255شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 256شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 257شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 258شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 259شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 260شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 261شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 262شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 263شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 264شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 265شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 266شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 267شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 268شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...269شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 270شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...271شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 272شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 273شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 274شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...275شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...276شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 277شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ