به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند

1160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل چو آرایش مژگان تر خویش کند

داغ را آینه دار جگر خویش کند

می برد بخت به ظلمت کده هند مرا

تا چه خاک (سیه) آنجا به سر خویش کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 2شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 3شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 4شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 5شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 6شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 7شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 8شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 9شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 10شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...11شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...12شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...13شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 14شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 15شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 16شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 17شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 18شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 19شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 20شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 21شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...22شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...23شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 24شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 25شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 26شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 27شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 28شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 29شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 30شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 31شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 32شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...33شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 34شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 35شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 36شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 37شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...38شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 39شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 40شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 41شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 42شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 43شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 44شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 45شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 46شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...47شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 48شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 49شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 50شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 51شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 52شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 53شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 54شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 55شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 56شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 57شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 58شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 59شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 60شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 61شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 62شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 63شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 64شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 65شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 66شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 67شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 68شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 69شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 70شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 71شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 72شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 73شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 74شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 75شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 76شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 77شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 78شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 79شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 80شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 81شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 82شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...83شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 84شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 85شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 86شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...87شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 88شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 89شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 90شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 91شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 92شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...93شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 94شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...95شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...96شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 97شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 98شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...99شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 100شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 101شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 102شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...103شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...104شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 105شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 106شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 107شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 108شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 109شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...110شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 111شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 112شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 113شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 114شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...115شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...116شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...117شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...118شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...119شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...120شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 121شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 122شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 123شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...124شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 125شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...126شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...127شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...128شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...129شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...130شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...131شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...132شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...133شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...134شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...135شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...136شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...137شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 138شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 139شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...140شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...141شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 142شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 143شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 144شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 145شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 146شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 147شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 148شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 149شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 150شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 151شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 152شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 153شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 154شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 155شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 156شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 157شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 158شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 159شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 160شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 161شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 162شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 163شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 164شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 165شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 166شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 167شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 168شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 169شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...170شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...171شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 172شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 173شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 174شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 175شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...176شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 177شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...178شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...179شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...180شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...181شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...182شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...183شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...184شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 185شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 186شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 187شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 188شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 189شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 190شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 191شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...192شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 193شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...194شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...195شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...196شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...197شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...198شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...199شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 200شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...201شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 202شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 203شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 204شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 205شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 206شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 207شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 208شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 209شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 210شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 211شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 212شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 213شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 214شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 215شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 216شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 217شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 218شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 219شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 220شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 221شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 222شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 223شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 224شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 225شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 226شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 227شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...228شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 229شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...230شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 231شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 232شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 233شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...234شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...235شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 236شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 237شمارهٔ ۶۰۹: ...238شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 239شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...240شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...241شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 242شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 243شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 244شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 245شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...246شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 247شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...248شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...249شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...250شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...251شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...252شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...253شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...254شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 255شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 256شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 257شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 258شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 259شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 260شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 261شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...262شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 263شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...264شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...265شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...266شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...267شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...268شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...269شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 270شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...271شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 272شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 273شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 274شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 275شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 276شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 277شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 278شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 279شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 280شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 281شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 282شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 283شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 284شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 285شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 286شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 287شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 288شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 289شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 290شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 291شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 292شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 293شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 294شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 295شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 296شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 297شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...298شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 299شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...300شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 301شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 302شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 303شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...304شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...305شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 306شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ