به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود

1120عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود

مشک این نافه سراسر جگر سوخته بود

چون صبا بیهده بر گرد چمن گردیدم

رزق من غنچه صفت در دلم اندوخته بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 2شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...3شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...4شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...5شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 6شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 7شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 8شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 9شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 10شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 11شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 12شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 13شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...14شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...15شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 16شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 17شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 18شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 19شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 20شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 21شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 22شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 23شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 24شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...25شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 26شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 27شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 28شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 29شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...30شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 31شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 32شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 33شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 34شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 35شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 36شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 37شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 38شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...39شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 40شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 41شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 42شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 43شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 44شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 45شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 46شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 47شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 48شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 49شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 50شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 51شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 52شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 53شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 54شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 55شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 56شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 57شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 58شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 59شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 60شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 61شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 62شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 63شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 64شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 65شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 66شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 67شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 68شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 69شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 70شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 71شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 72شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 73شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 74شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...75شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 76شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 77شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 78شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...79شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 80شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 81شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 82شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 83شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 84شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...85شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 86شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...87شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...88شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 89شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 90شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...91شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 92شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 93شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 94شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...95شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...96شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 97شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 98شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 99شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 100شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 101شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...102شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 103شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 104شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 105شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 106شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...107شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...108شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...109شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...110شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...111شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...112شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 113شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 114شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 115شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...116شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 117شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...118شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...119شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...120شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...121شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...122شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...123شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...124شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...125شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...126شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...127شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...128شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...129شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 130شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 131شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...132شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...133شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 134شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 135شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 136شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 137شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 138شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 139شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 140شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 141شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 142شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 143شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 144شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 145شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 146شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 147شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 148شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 149شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 150شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 151شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 152شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 153شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 154شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 155شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 156شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 157شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 158شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 159شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 160شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 161شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...162شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...163شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 164شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 165شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 166شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 167شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...168شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 169شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...170شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...171شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...172شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...173شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...174شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...175شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...176شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 177شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 178شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 179شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 180شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 181شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 182شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 183شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...184شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 185شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...186شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...187شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...188شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...189شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...190شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...191شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 192شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...193شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 194شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 195شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 196شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 197شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 198شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 199شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 200شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 201شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 202شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 203شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 204شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 205شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 206شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 207شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 208شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 209شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 210شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 211شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 212شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 213شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 214شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 215شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 216شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 217شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 218شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 219شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...220شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 221شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...222شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 223شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 224شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 225شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...226شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...227شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 228شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 229شمارهٔ ۶۰۹: ...230شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 231شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...232شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...233شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 234شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 235شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 236شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 237شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...238شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 239شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...240شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...241شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...242شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...243شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...244شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...245شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...246شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 247شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 248شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 249شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 250شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 251شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 252شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 253شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...254شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 255شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...256شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...257شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...258شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...259شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...260شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...261شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 262شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...263شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 264شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 265شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 266شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 267شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 268شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 269شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 270شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 271شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 272شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 273شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 274شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 275شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 276شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 277شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 278شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 279شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 280شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 281شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 282شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 283شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 284شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 285شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 286شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 287شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 288شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 289شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...290شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 291شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...292شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 293شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 294شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 295شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...296شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...297شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 298شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ