به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند

1040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند

آیینه پیش عارض او دم نمی زند

از پنبه داغ ما نرود زنده در کفن

از بخیه زخم ما مژه بر هم نمی زند

از ششدر جهات، مرا نقش کم رهاند

گیرد اگر کسی کم خود، کم نمی زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 2شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 3شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 4شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 5شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 6شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 7شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 8شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...9شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...10شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 11شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 12شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 13شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 14شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 15شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 16شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 17شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 18شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 19شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...20شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 21شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 22شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 23شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 24شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...25شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 26شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 27شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 28شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 29شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 30شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 31شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 32شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 33شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...34شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 35شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 36شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 37شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 38شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 39شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 40شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 41شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 42شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 43شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 44شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 45شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 46شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 47شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 48شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 49شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 50شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 51شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 52شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 53شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 54شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 55شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 56شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 57شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 58شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 59شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 60شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 61شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 62شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 63شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 64شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 65شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 66شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 67شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 68شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 69شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...70شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 71شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 72شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 73شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...74شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 75شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 76شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 77شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 78شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 79شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...80شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 81شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...82شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...83شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 84شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 85شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...86شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 87شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 88شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 89شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...90شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...91شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 92شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 93شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 94شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 95شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 96شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...97شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 98شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 99شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 100شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 101شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...102شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...103شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...104شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...105شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...106شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...107شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 108شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 109شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 110شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...111شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 112شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...113شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...114شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...115شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...116شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...117شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...118شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...119شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...120شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...121شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...122شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...123شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...124شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 125شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 126شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...127شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...128شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 129شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 130شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 131شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 132شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 133شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 134شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 135شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 136شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 137شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 138شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 139شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 140شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 141شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 142شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 143شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 144شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 145شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 146شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 147شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 148شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 149شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 150شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 151شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 152شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 153شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 154شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 155شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 156شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...157شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...158شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 159شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 160شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 161شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 162شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...163شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 164شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...165شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...166شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...167شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...168شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...169شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...170شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...171شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 172شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 173شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 174شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 175شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 176شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 177شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 178شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...179شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 180شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...181شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...182شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...183شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...184شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...185شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...186شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 187شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...188شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 189شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 190شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 191شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 192شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 193شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 194شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 195شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 196شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 197شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 198شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 199شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 200شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 201شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 202شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 203شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 204شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 205شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 206شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 207شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 208شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 209شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 210شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 211شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 212شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 213شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 214شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...215شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 216شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...217شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 218شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 219شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 220شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...221شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...222شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 223شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 224شمارهٔ ۶۰۹: ...225شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 226شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...227شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...228شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 229شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 230شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 231شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 232شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...233شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 234شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...235شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...236شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...237شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...238شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...239شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...240شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...241شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 242شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 243شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 244شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 245شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 246شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 247شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 248شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...249شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 250شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...251شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...252شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...253شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...254شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...255شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...256شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 257شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...258شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 259شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 260شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 261شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 262شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 263شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 264شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 265شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 266شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 267شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 268شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 269شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 270شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 271شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 272شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 273شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 274شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 275شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 276شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 277شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 278شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 279شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 280شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 281شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 282شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 283شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 284شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...285شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 286شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...287شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 288شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 289شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 290شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...291شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...292شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 293شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ