به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چندان که ممکن است کسی مردمی کند

دم را چرا علم کند و کژدمی کند؟

نان جوی به سفره هر کس که هست ازوست

آدم زبان خویش اگر گندمی کند

طوفان نوح، کودک دریا ندیده ای است

جایی که آب دیده ما قلزمی کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 2شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 3شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 4شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 5شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...6شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...7شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 8شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 9شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 10شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 11شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 12شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 13شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 14شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 15شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 16شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...17شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 18شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 19شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 20شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 21شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...22شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 23شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 24شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 25شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 26شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 27شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 28شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 29شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 30شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...31شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 32شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 33شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 34شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 35شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 36شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 37شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 38شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 39شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 40شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 41شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 42شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 43شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 44شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 45شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 46شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 47شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 48شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 49شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 50شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 51شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 52شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 53شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 54شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 55شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 56شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 57شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 58شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 59شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 60شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 61شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 62شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 63شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 64شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 65شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 66شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...67شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 68شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 69شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 70شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...71شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 72شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 73شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 74شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 75شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 76شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...77شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 78شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...79شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...80شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 81شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 82شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...83شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 84شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 85شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 86شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...87شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...88شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 89شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 90شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 91شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 92شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 93شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...94شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 95شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 96شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 97شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 98شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...99شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...100شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...101شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...102شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...103شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...104شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 105شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 106شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 107شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...108شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 109شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...110شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...111شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...112شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...113شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...114شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...115شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...116شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...117شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...118شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...119شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...120شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...121شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 122شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 123شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...124شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...125شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 126شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 127شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 128شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 129شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 130شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 131شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 132شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 133شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 134شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 135شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 136شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 137شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 138شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 139شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 140شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 141شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 142شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 143شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 144شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 145شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 146شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 147شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 148شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 149شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 150شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 151شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 152شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 153شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...154شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...155شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 156شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 157شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 158شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 159شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...160شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 161شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...162شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...163شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...164شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...165شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...166شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...167شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...168شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 169شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 170شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 171شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 172شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 173شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 174شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 175شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...176شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 177شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...178شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...179شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...180شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...181شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...182شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...183شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 184شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...185شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 186شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 187شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 188شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 189شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 190شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 191شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 192شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 193شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 194شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 195شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 196شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 197شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 198شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 199شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 200شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 201شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 202شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 203شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 204شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 205شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 206شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 207شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 208شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 209شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 210شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 211شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...212شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 213شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...214شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 215شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 216شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 217شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...218شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...219شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 220شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 221شمارهٔ ۶۰۹: ...222شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 223شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...224شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...225شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 226شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 227شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 228شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 229شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...230شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 231شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...232شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...233شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...234شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...235شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...236شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...237شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...238شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 239شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 240شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 241شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 242شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 243شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 244شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 245شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...246شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 247شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...248شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...249شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...250شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...251شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...252شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...253شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 254شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...255شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 256شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 257شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 258شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 259شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 260شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 261شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 262شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 263شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 264شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 265شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 266شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 267شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 268شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 269شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 270شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 271شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 272شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 273شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 274شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 275شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 276شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 277شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 278شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 279شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 280شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 281شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...282شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 283شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...284شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 285شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 286شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 287شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...288شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...289شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 290شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ