به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود

ورنه مرا چه از دو سه دشنام می شود؟

ایام برگریز پر و بال میرسد

تا عندلیب ما به قفس رام می شود

در خانه ای که روی تو افزود از شراب

تبخاله خوش نشین لب بام می شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 2شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 3شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 4شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 5شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 6شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...7شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 8شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 9شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 10شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 11شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...12شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 13شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 14شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 15شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 16شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 17شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 18شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 19شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 20شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...21شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 22شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 23شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 24شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 25شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 26شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 27شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 28شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 29شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 30شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 31شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 32شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 33شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 34شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 35شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 36شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 37شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 38شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 39شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 40شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 41شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 42شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 43شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 44شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 45شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 46شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 47شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 48شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 49شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 50شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 51شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 52شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 53شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 54شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 55شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 56شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...57شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 58شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 59شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 60شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...61شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 62شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 63شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 64شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 65شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 66شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...67شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 68شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...69شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...70شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 71شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 72شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...73شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 74شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 75شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 76شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...77شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...78شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 79شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 80شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 81شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 82شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 83شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...84شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 85شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 86شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 87شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 88شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...89شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...90شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...91شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...92شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...93شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...94شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 95شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 96شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 97شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...98شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 99شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...100شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...101شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...102شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...103شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...104شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...105شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...106شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...107شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...108شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...109شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...110شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...111شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 112شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 113شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...114شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...115شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 116شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 117شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 118شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 119شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 120شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 121شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 122شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 123شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 124شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 125شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 126شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 127شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 128شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 129شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 130شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 131شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 132شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 133شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 134شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 135شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 136شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 137شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 138شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 139شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 140شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 141شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 142شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 143شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...144شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...145شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 146شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 147شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 148شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 149شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...150شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 151شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...152شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...153شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...154شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...155شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...156شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...157شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...158شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 159شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 160شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 161شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 162شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 163شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 164شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 165شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...166شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 167شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...168شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...169شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...170شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...171شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...172شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...173شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 174شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...175شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 176شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 177شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 178شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 179شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 180شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 181شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 182شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 183شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 184شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 185شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 186شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 187شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 188شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 189شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 190شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 191شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 192شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 193شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 194شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 195شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 196شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 197شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 198شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 199شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 200شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 201شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...202شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 203شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...204شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 205شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 206شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 207شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...208شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...209شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 210شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 211شمارهٔ ۶۰۹: ...212شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 213شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...214شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...215شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 216شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 217شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 218شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 219شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...220شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 221شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...222شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...223شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...224شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...225شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...226شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...227شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...228شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 229شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 230شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 231شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 232شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 233شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 234شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 235شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...236شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 237شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...238شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...239شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...240شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...241شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...242شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...243شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 244شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...245شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 246شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 247شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 248شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 249شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 250شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 251شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 252شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 253شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 254شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 255شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 256شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 257شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 258شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 259شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 260شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 261شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 262شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 263شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 264شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 265شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 266شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 267شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 268شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 269شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 270شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 271شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...272شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 273شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...274شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 275شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 276شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 277شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...278شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...279شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 280شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ