به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند

گوهری را که عزیزست به گنجینه نهند

بی تو جمعی که نظر آب دهند از گلزار

تشنگانند که بر ریگ روان سینه نهند

قسمت مردم هموار نگردد سختی

بالش از موم به زیر سر آیینه نهند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 2شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 3شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...4شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...5شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...6شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 7شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 8شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 9شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 10شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 11شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 12شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 13شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 14شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...15شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...16شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 17شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 18شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 19شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 20شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 21شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 22شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 23شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 24شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 25شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...26شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 27شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 28شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 29شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 30شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...31شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 32شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 33شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 34شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 35شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 36شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 37شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 38شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 39شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...40شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 41شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 42شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 43شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 44شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 45شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 46شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 47شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 48شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 49شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 50شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 51شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 52شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 53شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 54شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 55شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 56شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 57شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 58شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 59شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 60شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 61شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 62شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 63شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 64شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 65شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 66شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 67شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 68شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 69شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 70شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 71شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 72شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 73شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 74شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 75شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...76شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 77شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 78شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 79شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...80شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 81شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 82شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 83شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 84شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 85شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...86شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 87شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...88شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...89شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 90شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 91شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...92شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 93شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 94شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 95شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...96شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...97شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 98شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 99شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 100شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 101شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 102شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...103شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 104شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 105شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 106شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 107شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...108شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...109شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...110شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...111شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...112شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...113شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 114شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 115شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 116شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...117شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 118شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...119شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...120شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...121شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...122شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...123شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...124شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...125شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...126شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...127شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...128شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...129شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...130شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 131شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 132شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...133شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...134شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 135شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 136شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 137شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 138شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 139شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 140شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 141شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 142شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 143شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 144شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 145شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 146شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 147شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 148شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 149شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 150شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 151شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 152شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 153شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 154شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 155شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 156شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 157شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 158شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 159شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 160شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 161شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 162شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...163شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...164شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 165شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 166شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 167شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 168شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...169شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 170شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...171شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...172شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...173شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...174شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...175شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...176شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...177شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 178شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 179شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 180شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 181شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 182شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 183شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 184شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...185شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 186شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...187شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...188شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...189شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...190شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...191شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...192شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 193شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...194شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 195شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 196شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 197شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 198شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 199شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 200شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 201شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 202شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 203شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 204شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 205شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 206شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 207شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 208شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 209شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 210شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 211شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 212شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 213شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 214شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 215شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 216شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 217شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 218شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 219شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 220شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...221شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 222شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...223شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 224شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 225شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 226شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...227شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...228شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 229شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 230شمارهٔ ۶۰۹: ...231شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 232شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...233شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...234شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 235شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 236شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 237شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 238شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...239شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 240شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...241شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...242شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...243شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...244شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...245شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...246شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...247شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 248شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 249شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 250شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 251شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 252شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 253شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 254شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...255شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 256شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...257شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...258شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...259شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...260شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...261شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...262شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 263شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...264شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 265شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 266شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 267شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 268شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 269شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 270شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 271شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 272شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 273شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 274شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 275شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 276شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 277شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 278شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 279شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 280شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 281شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 282شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 283شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 284شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 285شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 286شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 287شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 288شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 289شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 290شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...291شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 292شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...293شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 294شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 295شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 296شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...297شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...298شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 299شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ