به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد

1050عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد

ز آب چشمه خورشید گرد می خیزد

ستاره در قدم او سپند می سوزد

سبکروی که چو خورشید فرد می خیزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 2شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 3شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...4شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 5شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 6شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 7شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 8شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 9شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 10شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 11شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 12شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 13شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 14شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 15شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 16شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 17شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 18شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...19شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 20شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 21شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 22شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 23شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 24شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 25شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 26شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 27شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 28شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 29شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...30شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...31شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...32شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 33شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 34شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 35شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 36شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 37شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 38شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 39شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 40شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...41شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...42شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 43شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 44شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 45شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 46شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 47شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 48شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 49شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 50شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 51شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...52شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 53شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 54شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 55شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 56شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...57شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 58شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 59شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 60شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 61شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 62شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 63شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 64شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 65شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...66شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 67شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 68شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 69شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 70شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 71شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 72شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 73شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 74شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 75شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 76شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 77شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 78شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 79شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 80شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 81شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 82شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 83شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 84شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 85شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 86شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 87شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 88شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 89شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 90شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 91شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 92شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 93شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 94شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 95شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 96شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 97شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 98شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 99شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 100شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 101شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...102شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 103شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 104شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 105شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...106شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 107شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 108شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 109شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 110شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 111شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...112شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 113شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...114شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...115شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 116شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 117شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...118شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 119شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 120شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 121شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...122شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...123شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 124شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 125شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 126شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 127شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 128شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...129شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 130شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 131شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 132شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 133شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...134شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...135شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...136شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...137شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...138شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...139شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 140شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 141شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 142شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...143شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 144شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...145شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...146شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...147شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...148شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...149شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...150شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...151شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...152شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...153شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...154شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...155شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...156شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 157شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 158شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...159شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...160شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 161شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 162شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 163شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 164شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 165شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 166شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 167شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 168شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 169شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 170شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 171شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 172شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 173شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 174شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 175شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 176شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 177شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 178شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 179شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 180شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 181شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 182شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 183شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 184شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 185شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 186شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 187شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 188شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...189شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...190شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 191شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 192شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 193شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 194شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...195شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 196شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...197شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...198شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...199شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...200شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...201شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...202شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...203شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 204شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 205شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 206شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 207شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 208شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 209شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 210شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...211شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 212شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...213شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...214شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...215شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...216شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...217شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...218شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 219شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...220شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 221شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 222شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 223شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 224شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 225شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 226شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 227شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 228شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 229شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 230شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 231شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 232شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 233شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 234شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 235شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 236شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 237شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 238شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 239شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 240شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 241شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 242شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 243شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 244شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 245شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 246شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...247شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 248شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...249شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 250شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 251شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 252شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...253شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...254شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 255شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 256شمارهٔ ۶۰۹: ...257شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 258شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...259شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...260شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 261شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 262شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 263شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 264شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...265شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 266شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...267شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...268شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...269شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...270شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...271شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...272شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...273شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 274شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 275شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 276شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 277شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 278شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 279شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 280شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...281شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 282شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...283شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...284شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...285شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...286شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...287شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...288شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 289شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...290شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 291شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 292شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 293شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 294شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 295شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 296شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 297شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 298شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 299شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 300شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 301شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 302شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 303شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 304شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 305شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 306شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 307شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 308شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 309شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 310شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 311شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 312شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 313شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 314شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 315شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 316شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...317شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 318شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...319شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 320شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 321شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 322شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...323شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...324شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 325شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ