به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شراب روز دل لاله را سیه دارد

چه حاجت است به شاهد سخن چو ته دارد

به داد و عدل بود خسروی، نه طبل و کلاه

وگرنه شاهین، هم طبل و هم کله دارد

برآورد ز گریبان رستگاری سر

کسی که سر به ته از خجلت گنه دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 2شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 3شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 4شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 5شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 6شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 7شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...8شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 9شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 10شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 11شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 12شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 13شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...14شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 15شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 16شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 17شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 18شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 19شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 20شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 21شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 22شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 23شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 24شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 25شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 26شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 27شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 28شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...29شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 30شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 31شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 32شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 33شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 34شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 35شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 36شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 37شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 38شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 39شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...40شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...41شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...42شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 43شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 44شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 45شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 46شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 47شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 48شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 49شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 50شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...51شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...52شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 53شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 54شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 55شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 56شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 57شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 58شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 59شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 60شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 61شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...62شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 63شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 64شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 65شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 66شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...67شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 68شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 69شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 70شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 71شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 72شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 73شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 74شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 75شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...76شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 77شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 78شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 79شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 80شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 81شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 82شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 83شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 84شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 85شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 86شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 87شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 88شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 89شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 90شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 91شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 92شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 93شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 94شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 95شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 96شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 97شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 98شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 99شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 100شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 101شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 102شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 103شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 104شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 105شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 106شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 107شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 108شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 109شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 110شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 111شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...112شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 113شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 114شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 115شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...116شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 117شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 118شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 119شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 120شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 121شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...122شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 123شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...124شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...125شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 126شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 127شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...128شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 129شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 130شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 131شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...132شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...133شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 134شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 135شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 136شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 137شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 138شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...139شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 140شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 141شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 142شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 143شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...144شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...145شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...146شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...147شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...148شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...149شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 150شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 151شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 152شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...153شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 154شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...155شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...156شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...157شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...158شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...159شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...160شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...161شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...162شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...163شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...164شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...165شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...166شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 167شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 168شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...169شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...170شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 171شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 172شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 173شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 174شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 175شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 176شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 177شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 178شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 179شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 180شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 181شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 182شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 183شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 184شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 185شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 186شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 187شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 188شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 189شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 190شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 191شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 192شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 193شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 194شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 195شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 196شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 197شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 198شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...199شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...200شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 201شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 202شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 203شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 204شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...205شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 206شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...207شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...208شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...209شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...210شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...211شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...212شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...213شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 214شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 215شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 216شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 217شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 218شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 219شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 220شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...221شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 222شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...223شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...224شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...225شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...226شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...227شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...228شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 229شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...230شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 231شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 232شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 233شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 234شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 235شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 236شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 237شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 238شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 239شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 240شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 241شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 242شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 243شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 244شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 245شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 246شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 247شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 248شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 249شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 250شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 251شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 252شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 253شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 254شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 255شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 256شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...257شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 258شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...259شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 260شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 261شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 262شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...263شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...264شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 265شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 266شمارهٔ ۶۰۹: ...267شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 268شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...269شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...270شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 271شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 272شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 273شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 274شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...275شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 276شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...277شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...278شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...279شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...280شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...281شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...282شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...283شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 284شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 285شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 286شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 287شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 288شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 289شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 290شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...291شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 292شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...293شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...294شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...295شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...296شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...297شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...298شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 299شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...300شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 301شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 302شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 303شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 304شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 305شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 306شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 307شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 308شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 309شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 310شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 311شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 312شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 313شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 314شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 315شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 316شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 317شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 318شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 319شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 320شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 321شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 322شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 323شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 324شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 325شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 326شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...327شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 328شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...329شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 330شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 331شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 332شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...333شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...334شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 335شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ