به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد؟

لب اعجاز کی این خنده شیرین دارد؟

سر فتراک شهادت به سلامت باشد!

سر شوریده ما کی سر بالین دارد؟

کبک اگر ناز به فرهاد کند جا دارد

که قدم بر قدم جلوه شیرین دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 2شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 3شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 4شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 5شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 6شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 7شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 8شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 9شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...10شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 11شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 12شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 13شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 14شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 15شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 16شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 17شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 18شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 19شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...20شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 21شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 22شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 23شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 24شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 25شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 26شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 27شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 28شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 29شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 30شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...31شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 32شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 33شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 34شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 35شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 36شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...37شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 38شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 39شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 40شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 41شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 42شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 43شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 44شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 45شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 46شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 47شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 48شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 49شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 50شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 51شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...52شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 53شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 54شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 55شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 56شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 57شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 58شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 59شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 60شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 61شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 62شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...63شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...64شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...65شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 66شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 67شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 68شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 69شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 70شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 71شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 72شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 73شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...74شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...75شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 76شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 77شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 78شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 79شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 80شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 81شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 82شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 83شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 84شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...85شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 86شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 87شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 88شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 89شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...90شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 91شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 92شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 93شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 94شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 95شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 96شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 97شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 98شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...99شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 100شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 101شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 102شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 103شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 104شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 105شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 106شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 107شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 108شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 109شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 110شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 111شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 112شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 113شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 114شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 115شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 116شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 117شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 118شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 119شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 120شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 121شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 122شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 123شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 124شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 125شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 126شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 127شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 128شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 129شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 130شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 131شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 132شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 133شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 134شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...135شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 136شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 137شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 138شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...139شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 140شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 141شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 142شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 143شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 144شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...145شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 146شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...147شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...148شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 149شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 150شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...151شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 152شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 153شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 154شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...155شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...156شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 157شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 158شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 159شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 160شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 161شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...162شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 163شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 164شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 165شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 166شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...167شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...168شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...169شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...170شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...171شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...172شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 173شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 174شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 175شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...176شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 177شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...178شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...179شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...180شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...181شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...182شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...183شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...184شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...185شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...186شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...187شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...188شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...189شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 190شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 191شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...192شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...193شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 194شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 195شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 196شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 197شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 198شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 199شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 200شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 201شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 202شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 203شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 204شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 205شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 206شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 207شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 208شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 209شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 210شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 211شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 212شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 213شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 214شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 215شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 216شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 217شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 218شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 219شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 220شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 221شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...222شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...223شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 224شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 225شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 226شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 227شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...228شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 229شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...230شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...231شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...232شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...233شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...234شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...235شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...236شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 237شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 238شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 239شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 240شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 241شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 242شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 243شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...244شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 245شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...246شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...247شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...248شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...249شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...250شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...251شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 252شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...253شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 254شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 255شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 256شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 257شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 258شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 259شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 260شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 261شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 262شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 263شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 264شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 265شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 266شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 267شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 268شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 269شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 270شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 271شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 272شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 273شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 274شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 275شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 276شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 277شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 278شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 279شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...280شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 281شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...282شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 283شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 284شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 285شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...286شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...287شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 288شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 289شمارهٔ ۶۰۹: ...290شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 291شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...292شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...293شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 294شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 295شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 296شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 297شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...298شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 299شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...300شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...301شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...302شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...303شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...304شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...305شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...306شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 307شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 308شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 309شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 310شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 311شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 312شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 313شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...314شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 315شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...316شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...317شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...318شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...319شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...320شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...321شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 322شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...323شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 324شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 325شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 326شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 327شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 328شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 329شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 330شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 331شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 332شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 333شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 334شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 335شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 336شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 337شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 338شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 339شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 340شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 341شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 342شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 343شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 344شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 345شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 346شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 347شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 348شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 349شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...350شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 351شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...352شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 353شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 354شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 355شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...356شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...357شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 358شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ