به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افتد

1190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افتد

چو رهروی که رهش بر سر دو راه افتد

فروتنی است برازنده از سرافرازان

که خوشنماست شکستی که بر کلاه افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 2شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...3شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 4شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 5شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 6شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 7شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 8شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 9شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 10شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 11شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 12شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 13شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...14شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 15شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 16شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 17شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 18شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 19شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...20شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 21شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 22شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 23شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 24شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 25شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 26شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 27شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 28شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 29شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 30شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 31شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 32شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 33شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 34شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...35شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 36شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 37شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 38شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 39شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 40شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 41شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 42شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 43شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 44شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 45شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...46شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...47شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...48شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 49شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 50شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 51شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 52شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 53شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 54شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 55شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 56شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...57شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...58شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 59شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 60شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 61شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 62شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 63شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 64شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 65شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 66شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 67شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...68شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 69شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 70شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 71شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 72شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...73شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 74شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 75شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 76شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 77شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 78شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 79شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 80شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 81شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...82شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 83شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 84شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 85شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 86شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 87شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 88شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 89شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 90شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 91شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 92شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 93شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 94شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 95شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 96شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 97شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 98شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 99شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 100شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 101شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 102شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 103شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 104شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 105شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 106شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 107شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 108شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 109شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 110شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 111شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 112شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 113شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 114شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 115شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 116شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 117شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...118شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 119شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 120شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 121شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...122شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 123شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 124شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 125شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 126شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 127شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...128شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 129شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...130شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...131شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 132شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 133شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...134شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 135شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 136شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 137شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...138شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...139شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 140شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 141شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 142شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 143شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 144شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...145شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 146شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 147شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 148شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 149شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...150شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...151شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...152شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...153شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...154شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...155شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 156شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 157شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 158شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...159شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 160شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...161شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...162شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...163شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...164شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...165شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...166شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...167شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...168شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...169شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...170شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...171شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...172شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 173شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 174شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...175شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...176شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 177شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 178شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 179شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 180شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 181شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 182شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 183شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 184شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 185شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 186شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 187شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 188شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 189شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 190شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 191شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 192شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 193شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 194شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 195شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 196شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 197شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 198شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 199شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 200شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 201شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 202شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 203شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 204شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...205شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...206شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 207شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 208شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 209شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 210شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...211شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 212شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...213شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...214شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...215شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...216شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...217شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...218شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...219شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 220شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 221شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 222شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 223شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 224شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 225شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 226شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...227شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 228شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...229شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...230شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...231شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...232شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...233شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...234شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 235شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...236شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 237شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 238شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 239شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 240شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 241شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 242شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 243شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 244شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 245شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 246شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 247شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 248شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 249شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 250شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 251شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 252شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 253شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 254شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 255شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 256شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 257شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 258شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 259شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 260شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 261شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 262شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...263شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 264شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...265شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 266شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 267شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 268شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...269شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...270شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 271شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 272شمارهٔ ۶۰۹: ...273شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 274شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...275شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...276شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 277شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 278شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 279شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 280شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...281شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 282شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...283شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...284شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...285شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...286شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...287شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...288شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...289شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 290شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 291شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 292شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 293شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 294شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 295شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 296شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...297شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 298شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...299شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...300شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...301شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...302شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...303شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...304شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 305شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...306شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 307شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 308شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 309شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 310شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 311شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 312شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 313شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 314شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 315شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 316شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 317شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 318شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 319شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 320شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 321شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 322شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 323شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 324شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 325شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 326شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 327شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 328شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 329شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 330شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 331شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 332شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...333شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 334شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...335شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 336شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 337شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 338شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...339شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...340شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 341شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ