به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد

1090عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد؟

که می ز شرم نگاه تو آب می گردد

همیشه در پی آزار ماست چشم فلک

به قصد شبنم ما آفتاب می گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...2شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 3شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 4شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 5شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 6شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 7شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 8شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 9شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 10شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 11شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 12شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...13شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 14شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 15شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 16شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 17شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 18شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...19شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 20شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 21شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 22شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 23شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 24شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 25شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 26شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 27شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 28شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 29شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 30شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 31شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 32شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 33شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...34شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 35شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 36شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 37شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 38شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 39شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 40شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 41شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 42شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 43شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 44شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...45شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...46شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...47شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 48شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 49شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 50شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 51شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 52شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 53شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 54شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 55شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...56شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...57شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 58شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 59شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 60شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 61شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 62شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 63شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 64شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 65شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 66شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...67شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 68شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 69شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 70شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 71شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...72شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 73شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 74شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 75شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 76شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 77شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 78شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 79شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 80شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...81شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 82شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 83شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 84شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 85شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 86شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 87شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 88شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 89شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 90شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 91شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 92شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 93شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 94شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 95شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 96شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 97شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 98شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 99شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 100شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 101شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 102شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 103شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 104شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 105شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 106شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 107شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 108شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 109شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 110شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 111شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 112شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 113شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 114شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 115شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 116شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...117شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 118شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 119شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 120شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...121شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 122شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 123شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 124شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 125شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 126شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...127شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 128شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...129شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...130شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 131شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 132شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...133شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 134شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 135شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 136شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...137شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...138شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 139شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 140شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 141شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 142شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 143شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...144شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 145شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 146شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 147شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 148شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...149شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...150شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...151شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...152شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...153شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...154شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 155شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 156شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 157شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...158شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 159شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...160شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...161شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...162شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...163شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...164شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...165شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...166شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...167شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...168شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...169شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...170شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...171شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 172شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 173شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...174شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...175شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 176شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 177شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 178شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 179شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 180شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 181شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 182شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 183شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 184شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 185شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 186شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 187شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 188شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 189شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 190شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 191شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 192شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 193شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 194شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 195شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 196شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 197شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 198شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 199شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 200شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 201شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 202شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 203شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...204شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...205شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 206شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 207شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 208شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 209شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...210شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 211شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...212شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...213شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...214شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...215شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...216شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...217شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...218شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 219شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 220شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 221شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 222شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 223شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 224شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 225شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...226شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 227شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...228شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...229شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...230شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...231شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...232شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...233شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 234شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...235شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 236شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 237شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 238شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 239شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 240شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 241شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 242شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 243شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 244شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 245شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 246شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 247شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 248شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 249شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 250شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 251شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 252شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 253شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 254شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 255شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 256شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 257شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 258شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 259شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 260شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 261شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...262شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 263شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...264شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 265شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 266شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 267شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...268شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...269شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 270شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 271شمارهٔ ۶۰۹: ...272شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 273شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...274شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...275شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 276شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 277شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 278شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 279شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...280شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 281شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...282شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...283شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...284شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...285شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...286شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...287شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...288شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 289شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 290شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 291شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 292شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 293شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 294شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 295شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...296شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 297شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...298شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...299شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...300شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...301شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...302شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...303شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 304شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...305شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 306شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 307شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 308شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 309شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 310شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 311شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 312شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 313شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 314شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 315شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 316شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 317شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 318شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 319شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 320شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 321شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 322شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 323شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 324شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 325شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 326شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 327شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 328شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 329شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 330شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 331شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...332شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 333شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...334شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 335شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 336شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 337شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...338شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...339شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 340شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ