به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد

1470عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد

کسی آگاه ز مضمون خطش چون گردد

مصرع سرو به تقطیع چه حاجت دارد؟

الف از صنعت مشاطه چه موزون گردد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 2شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 3شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 4شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 5شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 6شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 7شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 8شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 9شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 10شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 11شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 12شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 13شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 14شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 15شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 16شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 17شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 18شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...19شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 20شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 21شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 22شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 23شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 24شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 25شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 26شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 27شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 28شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...29شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 30شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 31شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 32شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 33شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 34شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 35شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 36شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 37شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 38شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 39شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...40شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 41شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 42شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 43شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 44شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 45شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...46شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 47شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 48شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 49شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 50شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 51شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 52شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 53شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 54شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 55شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 56شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 57شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 58شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 59شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 60شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...61شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 62شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 63شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 64شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 65شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 66شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 67شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 68شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 69شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 70شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 71شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...72شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...73شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...74شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 75شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 76شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 77شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 78شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 79شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 80شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 81شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 82شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...83شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...84شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 85شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 86شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 87شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 88شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 89شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 90شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 91شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 92شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 93شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...94شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 95شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 96شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 97شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 98شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...99شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 100شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 101شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 102شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 103شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 104شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 105شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 106شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 107شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...108شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 109شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 110شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 111شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 112شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 113شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 114شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 115شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 116شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 117شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 118شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 119شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 120شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 121شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 122شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 123شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 124شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 125شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 126شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 127شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 128شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 129شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 130شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 131شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 132شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 133شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 134شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 135شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 136شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 137شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 138شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 139شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 140شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 141شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 142شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 143شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...144شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 145شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 146شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 147شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...148شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 149شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 150شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 151شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 152شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 153شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...154شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 155شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...156شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...157شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 158شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 159شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...160شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 161شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 162شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 163شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...164شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...165شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 166شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 167شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 168شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 169شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 170شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...171شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 172شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 173شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 174شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 175شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...176شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...177شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...178شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...179شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...180شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...181شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 182شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 183شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 184شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...185شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 186شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...187شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...188شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...189شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...190شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...191شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...192شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...193شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...194شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...195شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...196شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...197شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...198شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 199شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 200شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...201شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...202شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 203شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 204شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 205شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 206شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 207شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 208شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 209شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 210شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 211شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 212شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 213شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 214شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 215شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 216شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 217شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 218شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 219شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 220شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 221شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 222شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 223شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 224شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 225شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 226شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 227شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 228شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 229شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 230شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...231شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...232شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 233شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 234شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 235شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 236شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...237شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 238شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...239شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...240شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...241شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...242شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...243شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...244شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...245شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 246شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 247شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 248شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 249شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 250شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 251شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 252شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...253شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 254شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...255شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...256شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...257شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...258شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...259شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...260شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 261شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...262شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 263شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 264شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 265شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 266شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 267شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 268شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 269شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 270شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 271شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 272شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 273شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 274شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 275شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 276شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 277شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 278شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 279شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 280شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 281شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 282شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 283شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 284شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 285شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 286شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 287شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 288شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...289شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 290شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...291شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 292شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 293شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 294شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...295شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...296شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 297شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 298شمارهٔ ۶۰۹: ...299شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 300شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...301شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...302شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 303شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 304شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 305شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 306شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...307شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 308شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...309شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...310شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...311شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...312شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...313شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...314شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...315شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 316شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 317شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 318شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 319شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 320شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 321شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 322شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...323شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 324شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...325شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...326شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...327شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...328شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...329شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...330شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 331شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...332شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 333شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 334شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 335شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 336شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 337شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 338شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 339شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 340شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 341شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 342شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 343شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 344شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 345شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 346شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 347شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 348شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 349شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 350شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 351شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 352شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 353شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 354شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 355شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 356شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 357شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 358شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...359شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 360شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...361شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 362شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 363شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 364شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...365شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...366شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 367شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ