به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد

1190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد؟

یوسف مصر کی این چاه زنخدان دارد؟

راز این سینه صد چاک چرا گل نکند؟

که دریده دهنی همچو گریبان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 2شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 3شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 4شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 5شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 6شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 7شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 8شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 9شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 10شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 11شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...12شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 13شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 14شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 15شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 16شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 17شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 18شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 19شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 20شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 21شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...22شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 23شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 24شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 25شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 26شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 27شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 28شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 29شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 30شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 31شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 32شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...33شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 34شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 35شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 36شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 37شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 38شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...39شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 40شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 41شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 42شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 43شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 44شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 45شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 46شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 47شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 48شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 49شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 50شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 51شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 52شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 53شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...54شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 55شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 56شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 57شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 58شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 59شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 60شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 61شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 62شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 63شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 64شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...65شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...66شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...67شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 68شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 69شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 70شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 71شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 72شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 73شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 74شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 75شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...76شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...77شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 78شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 79شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 80شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 81شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 82شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 83شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 84شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 85شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 86شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...87شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 88شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 89شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 90شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 91شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...92شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 93شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 94شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 95شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 96شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 97شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 98شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 99شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 100شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...101شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 102شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 103شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 104شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 105شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 106شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 107شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 108شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 109شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 110شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 111شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 112شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 113شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 114شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 115شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 116شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 117شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 118شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 119شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 120شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 121شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 122شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 123شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 124شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 125شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 126شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 127شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 128شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 129شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 130شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 131شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 132شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 133شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 134شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 135شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 136شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...137شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 138شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 139شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 140شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...141شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 142شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 143شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 144شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 145شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 146شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...147شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 148شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...149شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...150شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 151شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 152شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...153شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 154شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 155شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 156شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...157شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...158شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 159شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 160شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 161شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 162شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 163شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...164شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 165شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 166شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 167شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 168شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...169شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...170شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...171شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...172شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...173شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...174شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 175شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 176شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 177شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...178شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 179شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...180شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...181شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...182شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...183شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...184شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...185شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...186شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...187شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...188شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...189شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...190شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...191شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 192شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 193شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...194شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...195شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 196شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 197شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 198شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 199شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 200شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 201شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 202شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 203شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 204شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 205شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 206شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 207شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 208شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 209شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 210شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 211شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 212شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 213شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 214شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 215شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 216شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 217شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 218شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 219شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 220شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 221شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 222شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 223شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...224شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...225شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 226شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 227شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 228شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 229شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...230شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 231شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...232شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...233شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...234شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...235شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...236شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...237شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...238شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 239شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 240شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 241شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 242شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 243شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 244شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 245شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...246شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 247شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...248شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...249شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...250شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...251شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...252شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...253شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 254شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...255شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 256شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 257شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 258شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 259شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 260شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 261شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 262شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 263شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 264شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 265شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 266شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 267شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 268شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 269شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 270شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 271شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 272شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 273شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 274شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 275شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 276شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 277شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 278شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 279شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 280شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 281شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...282شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 283شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...284شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 285شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 286شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 287شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...288شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...289شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 290شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 291شمارهٔ ۶۰۹: ...292شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 293شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...294شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...295شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 296شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 297شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 298شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 299شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...300شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 301شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...302شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...303شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...304شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...305شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...306شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...307شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...308شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 309شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 310شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 311شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 312شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 313شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 314شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 315شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...316شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 317شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...318شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...319شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...320شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...321شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...322شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...323شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 324شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...325شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 326شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 327شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 328شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 329شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 330شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 331شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 332شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 333شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 334شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 335شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 336شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 337شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 338شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 339شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 340شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 341شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 342شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 343شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 344شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 345شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 346شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 347شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 348شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 349شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 350شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 351شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...352شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 353شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...354شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 355شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 356شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 357شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...358شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...359شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 360شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ