به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می گوید

1000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می گوید؟

که شمع امشب سخن از پرده فانوس می گوید

مزن حرف سبکباری که پیوند تعلق را

یکایک بخیه های خرقه سالوس می گوید

گل رنگین لباسی هاست خون خود هدر کردن

پر زاغ این سخن را با پر طاوس می گوید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...2شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...3شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...4شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 5شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 6شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 7شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 8شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 9شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 10شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 11شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 12شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 13شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 14شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 15شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 16شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 17شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 18شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 19شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 20شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 21شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 22شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 23شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 24شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 25شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...26شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 27شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 28شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 29شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 30شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 31شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 32شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 33شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 34شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 35شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...36شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 37شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 38شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 39شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 40شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 41شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 42شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 43شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 44شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 45شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 46شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...47شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 48شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 49شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 50شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 51شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 52شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...53شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 54شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 55شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 56شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 57شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 58شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 59شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 60شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 61شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 62شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 63شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 64شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 65شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 66شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 67شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...68شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 69شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 70شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 71شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 72شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 73شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 74شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 75شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 76شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 77شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 78شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...79شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...80شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...81شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 82شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 83شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 84شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 85شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 86شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 87شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 88شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 89شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...90شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...91شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 92شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 93شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 94شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 95شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 96شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 97شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 98شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 99شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 100شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...101شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 102شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 103شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 104شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 105شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...106شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 107شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 108شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 109شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 110شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 111شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 112شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 113شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 114شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...115شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 116شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 117شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 118شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 119شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 120شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 121شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 122شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 123شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 124شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 125شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 126شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 127شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 128شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 129شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 130شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 131شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 132شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 133شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 134شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 135شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 136شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 137شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 138شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 139شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 140شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 141شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 142شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 143شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 144شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 145شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 146شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 147شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 148شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 149شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 150شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...151شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 152شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 153شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 154شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...155شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 156شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 157شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 158شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 159شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 160شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...161شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 162شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...163شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...164شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 165شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 166شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...167شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 168شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 169شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 170شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...171شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...172شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 173شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 174شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 175شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 176شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 177شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...178شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 179شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 180شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 181شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 182شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...183شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...184شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...185شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...186شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...187شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...188شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 189شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 190شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 191شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...192شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 193شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...194شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...195شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...196شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...197شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...198شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...199شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...200شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...201شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...202شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...203شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...204شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...205شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 206شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 207شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...208شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...209شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 210شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 211شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 212شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 213شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 214شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 215شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 216شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 217شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 218شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 219شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 220شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 221شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 222شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 223شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 224شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 225شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 226شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 227شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 228شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 229شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 230شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 231شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 232شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 233شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 234شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 235شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 236شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 237شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...238شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...239شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 240شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 241شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 242شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 243شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...244شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 245شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...246شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...247شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...248شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...249شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...250شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...251شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...252شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 253شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 254شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 255شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 256شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 257شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 258شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 259شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...260شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 261شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...262شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...263شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...264شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...265شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...266شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...267شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 268شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...269شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 270شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 271شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 272شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 273شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 274شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 275شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 276شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 277شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 278شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 279شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 280شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 281شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 282شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 283شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 284شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 285شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 286شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 287شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 288شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 289شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 290شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 291شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 292شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 293شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 294شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 295شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...296شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 297شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...298شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 299شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 300شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 301شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...302شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...303شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 304شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 305شمارهٔ ۶۰۹: ...306شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 307شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...308شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...309شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 310شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 311شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 312شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 313شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...314شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 315شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...316شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...317شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...318شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...319شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...320شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...321شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...322شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 323شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 324شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 325شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 326شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 327شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 328شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 329شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...330شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 331شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...332شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...333شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...334شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...335شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...336شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...337شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 338شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...339شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 340شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 341شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 342شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 343شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 344شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 345شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 346شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 347شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 348شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 349شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 350شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 351شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 352شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 353شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 354شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 355شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 356شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 357شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 358شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 359شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 360شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 361شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 362شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 363شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 364شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 365شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...366شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 367شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...368شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 369شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 370شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 371شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...372شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...373شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 374شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ