به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می پیچد

1100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می پیچد

ز روزن در مصیبت خانه ما دود می پیچد

ز شمشیر که دارد صبح این زخم نمایان را؟

که دردم بر جگر زان رخت خون آلود می پیچد

کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک بردارد؟

که از روزن تماشایش عنان دود می پیچد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...2شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...3شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...4شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...5شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...6شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...7شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...8شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...9شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...10شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...11شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...12شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...13شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...14شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...15شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...16شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...17شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...18شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 19شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...20شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...21شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...22شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...23شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...24شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...25شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...26شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 27شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...28شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...29شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...30شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...31شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...32شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...33شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...34شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 35شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 36شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...37شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 38شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...39شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...40شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...41شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...42شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...43شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...44شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...45شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 46شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 47شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 48شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 49شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 50شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 51شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 52شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 53شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 54شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 55شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 56شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 57شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 58شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 59شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 60شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 61شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 62شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 63شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 64شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 65شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 66شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...67شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 68شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 69شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 70شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 71شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 72شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 73شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 74شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 75شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 76شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...77شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 78شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 79شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 80شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 81شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 82شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 83شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 84شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 85شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 86شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 87شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...88شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 89شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 90شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 91شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 92شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 93شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...94شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 95شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 96شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 97شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 98شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 99شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 100شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 101شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 102شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 103شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 104شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 105شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 106شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 107شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 108شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...109شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 110شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 111شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 112شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 113شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 114شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 115شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 116شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 117شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 118شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 119شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...120شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...121شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...122شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 123شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 124شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 125شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 126شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 127شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 128شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 129شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 130شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...131شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...132شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 133شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 134شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 135شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 136شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 137شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 138شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 139شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 140شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 141شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...142شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 143شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 144شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 145شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 146شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...147شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 148شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 149شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 150شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 151شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 152شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 153شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 154شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 155شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...156شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 157شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 158شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 159شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 160شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 161شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 162شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 163شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 164شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 165شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 166شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 167شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 168شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 169شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 170شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 171شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 172شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 173شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 174شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 175شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 176شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 177شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 178شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 179شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 180شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 181شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 182شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 183شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 184شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 185شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 186شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 187شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 188شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 189شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 190شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 191شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...192شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 193شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 194شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 195شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...196شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 197شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 198شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 199شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 200شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 201شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...202شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 203شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...204شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...205شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 206شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 207شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...208شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 209شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 210شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 211شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...212شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...213شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 214شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 215شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 216شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 217شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 218شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...219شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 220شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 221شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 222شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 223شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...224شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...225شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...226شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...227شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...228شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...229شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 230شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 231شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 232شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...233شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 234شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...235شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...236شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...237شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...238شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...239شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...240شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...241شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...242شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...243شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...244شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...245شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...246شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 247شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 248شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...249شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...250شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 251شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 252شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 253شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 254شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 255شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 256شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 257شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 258شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 259شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 260شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 261شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 262شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 263شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 264شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 265شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 266شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 267شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 268شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 269شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 270شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 271شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 272شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 273شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 274شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 275شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 276شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 277شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 278شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...279شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...280شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 281شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 282شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 283شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 284شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...285شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 286شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...287شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...288شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...289شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...290شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...291شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...292شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...293شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 294شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 295شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 296شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 297شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 298شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 299شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 300شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...301شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 302شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...303شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...304شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...305شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...306شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...307شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...308شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 309شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...310شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 311شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 312شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 313شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 314شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 315شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 316شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 317شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 318شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 319شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 320شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 321شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 322شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 323شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 324شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 325شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 326شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 327شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 328شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 329شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 330شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 331شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 332شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 333شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 334شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 335شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 336شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...337شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 338شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...339شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 340شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 341شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 342شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...343شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...344شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 345شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 346شمارهٔ ۶۰۹: ...347شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 348شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...349شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...350شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 351شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 352شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 353شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 354شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...355شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 356شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...357شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...358شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...359شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...360شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...361شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...362شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...363شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 364شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 365شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 366شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 367شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 368شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 369شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 370شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...371شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 372شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...373شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...374شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...375شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...376شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...377شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...378شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 379شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...380شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 381شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 382شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 383شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 384شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 385شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 386شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 387شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 388شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 389شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 390شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 391شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 392شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 393شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 394شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 395شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 396شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 397شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 398شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 399شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 400شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 401شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 402شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 403شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 404شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 405شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 406شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...407شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 408شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...409شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 410شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 411شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 412شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...413شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...414شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 415شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ