به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آمد

1400عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کدامین سروقد از دامن محشر برون آمد؟

که بی تابانه صد آه از لب کوثر برون آمد

ز قید شش جهت چون غنچه درهم شد پر و بالم

دوشش زد هر که چون عیسی ازین ششدر برون آمد

ز تاب عارضت در چشم مجمر آب می گردد

بپوشان رخ که خون از دیده مجمر برون آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...2شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...3شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...4شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...5شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...6شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 7شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 8شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...9شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 10شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...11شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...12شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...13شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...14شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...15شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...16شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...17شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 18شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 19شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 20شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 21شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 22شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 23شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 24شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 25شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 26شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 27شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 28شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 29شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 30شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 31شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 32شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 33شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 34شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 35شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 36شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 37شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 38شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...39شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 40شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 41شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 42شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 43شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 44شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 45شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 46شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 47شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 48شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...49شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 50شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 51شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 52شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 53شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 54شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 55شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 56شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 57شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 58شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 59شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...60شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 61شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 62شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 63شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 64شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 65شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...66شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 67شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 68شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 69شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 70شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 71شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 72شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 73شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 74شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 75شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 76شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 77شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 78شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 79شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 80شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...81شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 82شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 83شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 84شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 85شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 86شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 87شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 88شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 89شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 90شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 91شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...92شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...93شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...94شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 95شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 96شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 97شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 98شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 99شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 100شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 101شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 102شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...103شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...104شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 105شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 106شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 107شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 108شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 109شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 110شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 111شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 112شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 113شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...114شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 115شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 116شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 117شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 118شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...119شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 120شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 121شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 122شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 123شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 124شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 125شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 126شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 127شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...128شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 129شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 130شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 131شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 132شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 133شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 134شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 135شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 136شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 137شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 138شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 139شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 140شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 141شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 142شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 143شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 144شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 145شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 146شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 147شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 148شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 149شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 150شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 151شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 152شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 153شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 154شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 155شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 156شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 157شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 158شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 159شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 160شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 161شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 162شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 163شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...164شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 165شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 166شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 167شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...168شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 169شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 170شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 171شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 172شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 173شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...174شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 175شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...176شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...177شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 178شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 179شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...180شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 181شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 182شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 183شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...184شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...185شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 186شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 187شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 188شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 189شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 190شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...191شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 192شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 193شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 194شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 195شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...196شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...197شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...198شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...199شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...200شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...201شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 202شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 203شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 204شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...205شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 206شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...207شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...208شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...209شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...210شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...211شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...212شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...213شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...214شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...215شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...216شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...217شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...218شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 219شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 220شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...221شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...222شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 223شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 224شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 225شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 226شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 227شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 228شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 229شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 230شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 231شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 232شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 233شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 234شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 235شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 236شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 237شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 238شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 239شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 240شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 241شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 242شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 243شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 244شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 245شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 246شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 247شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 248شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 249شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 250شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...251شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...252شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 253شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 254شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 255شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 256شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...257شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 258شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...259شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...260شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...261شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...262شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...263شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...264شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...265شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 266شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 267شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 268شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 269شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 270شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 271شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 272شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...273شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 274شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...275شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...276شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...277شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...278شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...279شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...280شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 281شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...282شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 283شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 284شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 285شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 286شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 287شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 288شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 289شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 290شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 291شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 292شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 293شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 294شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 295شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 296شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 297شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 298شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 299شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 300شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 301شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 302شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 303شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 304شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 305شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 306شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 307شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 308شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...309شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 310شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...311شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 312شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 313شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 314شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...315شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...316شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 317شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 318شمارهٔ ۶۰۹: ...319شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 320شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...321شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...322شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 323شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 324شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 325شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 326شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...327شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 328شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...329شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...330شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...331شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...332شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...333شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...334شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...335شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 336شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 337شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 338شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 339شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 340شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 341شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 342شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...343شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 344شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...345شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...346شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...347شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...348شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...349شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...350شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 351شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...352شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 353شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 354شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 355شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 356شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 357شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 358شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 359شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 360شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 361شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 362شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 363شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 364شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 365شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 366شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 367شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 368شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 369شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 370شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 371شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 372شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 373شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 374شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 375شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 376شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 377شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 378شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...379شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 380شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...381شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 382شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 383شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 384شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...385شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...386شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 387شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ