به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد

990عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد

برات بوسه ای زان لعل شکربار می خواهد

به حسن بی زوال خویشتن بسیار می نازی

گل شبنم فریبت گوشمال خار می خواهد

(به افسون نیاز مشتری سر برنمی آرد

غرور یوسف ما جلوه همکار می خواهد)

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...2شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 3شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...4شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...5شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...6شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...7شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...8شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...9شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...10شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 11شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 12شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 13شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 14شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 15شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 16شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 17شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 18شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 19شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 20شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 21شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 22شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 23شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 24شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 25شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 26شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 27شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 28شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 29شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 30شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 31شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...32شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 33شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 34شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 35شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 36شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 37شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 38شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 39شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 40شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 41شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...42شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 43شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 44شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 45شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 46شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 47شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 48شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 49شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 50شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 51شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 52شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...53شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 54شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 55شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 56شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 57شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 58شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...59شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 60شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 61شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 62شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 63شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 64شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 65شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 66شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 67شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 68شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 69شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 70شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 71شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 72شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 73شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...74شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 75شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 76شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 77شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 78شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 79شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 80شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 81شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 82شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 83شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 84شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...85شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...86شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...87شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 88شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 89شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 90شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 91شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 92شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 93شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 94شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 95شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...96شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...97شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 98شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 99شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 100شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 101شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 102شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 103شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 104شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 105شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 106شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...107شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 108شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 109شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 110شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 111شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...112شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 113شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 114شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 115شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 116شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 117شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 118شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 119شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 120شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...121شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 122شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 123شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 124شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 125شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 126شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 127شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 128شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 129شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 130شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 131شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 132شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 133شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 134شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 135شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 136شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 137شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 138شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 139شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 140شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 141شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 142شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 143شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 144شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 145شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 146شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 147شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 148شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 149شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 150شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 151شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 152شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 153شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 154شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 155شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 156شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...157شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 158شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 159شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 160شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...161شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 162شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 163شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 164شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 165شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 166شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...167شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 168شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...169شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...170شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 171شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 172شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...173شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 174شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 175شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 176شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...177شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...178شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 179شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 180شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 181شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 182شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 183شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...184شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 185شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 186شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 187شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 188شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...189شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...190شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...191شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...192شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...193شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...194شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 195شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 196شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 197شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...198شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 199شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...200شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...201شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...202شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...203شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...204شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...205شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...206شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...207شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...208شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...209شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...210شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...211شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 212شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 213شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...214شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...215شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 216شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 217شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 218شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 219شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 220شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 221شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 222شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 223شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 224شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 225شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 226شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 227شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 228شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 229شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 230شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 231شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 232شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 233شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 234شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 235شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 236شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 237شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 238شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 239شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 240شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 241شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 242شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 243شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...244شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...245شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 246شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 247شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 248شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 249شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...250شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 251شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...252شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...253شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...254شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...255شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...256شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...257شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...258شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 259شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 260شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 261شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 262شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 263شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 264شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 265شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...266شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 267شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...268شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...269شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...270شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...271شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...272شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...273شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 274شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...275شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 276شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 277شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 278شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 279شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 280شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 281شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 282شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 283شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 284شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 285شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 286شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 287شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 288شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 289شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 290شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 291شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 292شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 293شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 294شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 295شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 296شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 297شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 298شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 299شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 300شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 301شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...302شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 303شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...304شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 305شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 306شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 307شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...308شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...309شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 310شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 311شمارهٔ ۶۰۹: ...312شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 313شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...314شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...315شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 316شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 317شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 318شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 319شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...320شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 321شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...322شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...323شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...324شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...325شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...326شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...327شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...328شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 329شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 330شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 331شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 332شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 333شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 334شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 335شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...336شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 337شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...338شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...339شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...340شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...341شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...342شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...343شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 344شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...345شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 346شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 347شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 348شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 349شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 350شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 351شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 352شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 353شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 354شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 355شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 356شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 357شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 358شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 359شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 360شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 361شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 362شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 363شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 364شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 365شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 366شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 367شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 368شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 369شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 370شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 371شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...372شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 373شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...374شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 375شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 376شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 377شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...378شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...379شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 380شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ