به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد

1080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد

طلای بی غشی چون درد بی درمان نمی باشد

سبکسیرست دولت، بند نتوان شدن یک جا

سکندر را نصیب از چشمه حیوان نمی باشد

نگردد از روانی اشک را مانع صف مژگان

عنان بحر در سرپنجه مرجان نمی باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...2شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 3شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...4شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...5شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...6شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...7شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...8شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...9شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...10شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 11شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 12شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...13شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 14شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...15شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...16شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...17شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...18شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...19شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...20شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...21شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 22شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 23شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 24شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 25شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 26شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 27شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 28شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 29شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 30شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 31شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 32شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 33شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 34شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 35شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 36شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 37شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 38شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 39شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 40شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 41شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 42شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...43شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 44شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 45شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 46شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 47شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 48شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 49شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 50شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 51شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 52شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...53شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 54شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 55شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 56شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 57شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 58شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 59شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 60شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 61شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 62شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 63شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...64شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 65شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 66شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 67شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 68شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 69شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...70شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 71شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 72شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 73شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 74شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 75شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 76شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 77شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 78شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 79شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 80شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 81شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 82شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 83شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 84شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...85شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 86شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 87شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 88شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 89شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 90شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 91شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 92شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 93شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 94شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 95شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...96شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...97شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...98شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 99شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 100شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 101شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 102شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 103شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 104شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 105شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 106شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...107شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...108شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 109شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 110شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 111شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 112شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 113شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 114شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 115شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 116شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 117شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...118شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 119شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 120شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 121شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 122شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...123شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 124شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 125شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 126شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 127شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 128شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 129شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 130شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 131شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...132شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 133شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 134شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 135شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 136شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 137شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 138شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 139شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 140شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 141شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 142شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 143شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 144شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 145شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 146شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 147شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 148شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 149شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 150شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 151شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 152شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 153شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 154شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 155شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 156شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 157شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 158شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 159شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 160شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 161شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 162شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 163شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 164شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 165شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 166شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 167شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...168شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 169شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 170شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 171شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...172شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 173شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 174شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 175شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 176شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 177شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...178شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 179شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...180شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...181شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 182شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 183شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...184شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 185شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 186شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 187شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...188شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...189شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 190شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 191شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 192شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 193شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 194شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...195شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 196شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 197شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 198شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 199شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...200شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...201شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...202شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...203شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...204شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...205شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 206شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 207شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 208شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...209شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 210شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...211شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...212شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...213شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...214شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...215شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...216شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...217شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...218شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...219شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...220شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...221شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...222شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 223شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 224شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...225شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...226شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 227شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 228شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 229شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 230شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 231شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 232شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 233شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 234شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 235شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 236شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 237شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 238شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 239شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 240شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 241شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 242شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 243شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 244شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 245شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 246شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 247شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 248شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 249شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 250شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 251شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 252شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 253شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 254شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...255شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...256شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 257شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 258شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 259شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 260شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...261شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 262شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...263شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...264شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...265شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...266شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...267شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...268شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...269شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 270شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 271شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 272شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 273شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 274شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 275شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 276شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...277شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 278شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...279شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...280شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...281شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...282شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...283شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...284شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 285شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...286شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 287شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 288شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 289شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 290شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 291شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 292شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 293شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 294شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 295شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 296شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 297شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 298شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 299شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 300شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 301شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 302شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 303شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 304شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 305شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 306شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 307شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 308شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 309شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 310شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 311شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 312شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...313شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 314شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...315شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 316شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 317شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 318شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...319شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...320شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 321شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 322شمارهٔ ۶۰۹: ...323شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 324شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...325شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...326شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 327شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 328شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 329شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 330شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...331شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 332شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...333شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...334شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...335شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...336شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...337شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...338شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...339شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 340شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 341شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 342شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 343شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 344شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 345شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 346شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...347شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 348شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...349شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...350شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...351شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...352شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...353شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...354شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 355شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...356شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 357شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 358شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 359شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 360شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 361شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 362شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 363شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 364شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 365شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 366شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 367شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 368شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 369شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 370شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 371شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 372شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 373شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 374شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 375شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 376شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 377شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 378شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 379شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 380شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 381شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 382شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...383شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 384شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...385شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 386شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 387شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 388شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...389شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...390شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 391شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ