به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد

خجل خورشید از خود چون چراغ روز می گردد

گسستن رشته مهر و محبت را بود مشکل

رهایی نیست مرغی را که دست آموز می گردد

کند افتادگی چون خاک ره هر کس شعار خود

اگر با آسمان گردد طرف، فیروز می گردد

بشو از عیش شیرین دست تا گردد دلت روشن

که موم از شهد چون شد دور، بزم افروز می گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...2شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...3شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...4شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...5شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...6شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...7شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...8شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...9شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...10شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...11شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...12شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...13شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...14شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...15شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 16شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...17شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...18شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...19شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...20شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...21شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...22شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...23شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 24شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...25شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...26شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...27شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...28شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...29شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...30شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...31شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 32شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 33شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...34شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 35شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...36شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...37شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...38شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...39شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...40شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...41شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...42شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 43شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 44شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 45شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 46شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 47شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 48شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 49شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 50شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 51شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 52شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 53شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 54شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 55شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 56شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 57شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 58شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 59شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 60شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 61شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 62شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 63شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...64شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 65شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 66شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 67شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 68شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 69شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 70شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 71شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 72شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 73شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...74شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 75شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 76شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 77شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 78شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 79شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 80شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 81شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 82شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 83شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 84شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...85شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 86شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 87شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 88شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 89شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 90شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...91شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 92شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 93شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 94شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 95شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 96شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 97شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 98شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 99شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 100شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 101شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 102شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 103شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 104شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 105شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...106شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 107شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 108شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 109شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 110شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 111شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 112شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 113شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 114شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 115شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 116شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...117شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...118شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...119شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 120شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 121شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 122شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 123شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 124شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 125شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 126شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 127شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...128شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...129شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 130شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 131شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 132شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 133شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 134شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 135شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 136شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 137شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 138شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...139شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 140شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 141شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 142شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 143شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...144شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 145شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 146شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 147شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 148شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 149شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 150شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 151شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 152شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...153شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 154شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 155شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 156شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 157شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 158شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 159شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 160شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 161شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 162شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 163شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 164شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 165شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 166شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 167شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 168شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 169شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 170شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 171شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 172شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 173شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 174شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 175شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 176شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 177شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 178شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 179شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 180شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 181شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 182شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 183شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 184شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 185شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 186شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 187شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 188شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...189شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 190شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 191شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 192شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...193شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 194شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 195شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 196شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 197شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 198شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...199شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 200شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...201شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...202شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 203شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 204شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...205شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 206شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 207شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 208شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...209شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...210شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 211شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 212شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 213شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 214شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 215شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...216شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 217شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 218شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 219شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 220شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...221شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...222شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...223شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...224شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...225شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...226شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 227شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 228شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 229شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...230شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 231شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...232شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...233شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...234شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...235شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...236شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...237شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...238شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...239شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...240شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...241شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...242شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...243شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 244شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 245شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...246شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...247شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 248شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 249شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 250شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 251شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 252شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 253شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 254شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 255شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 256شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 257شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 258شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 259شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 260شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 261شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 262شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 263شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 264شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 265شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 266شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 267شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 268شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 269شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 270شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 271شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 272شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 273شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 274شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 275شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...276شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...277شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 278شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 279شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 280شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 281شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...282شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 283شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...284شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...285شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...286شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...287شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...288شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...289شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...290شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 291شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 292شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 293شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 294شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 295شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 296شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 297شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...298شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 299شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...300شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...301شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...302شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...303شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...304شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...305شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 306شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...307شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 308شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 309شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 310شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 311شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 312شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 313شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 314شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 315شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 316شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 317شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 318شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 319شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 320شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 321شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 322شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 323شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 324شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 325شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 326شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 327شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 328شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 329شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 330شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 331شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 332شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 333شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...334شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 335شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...336شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 337شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 338شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 339شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...340شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...341شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 342شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 343شمارهٔ ۶۰۹: ...344شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 345شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...346شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...347شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 348شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 349شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 350شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 351شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...352شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 353شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...354شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...355شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...356شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...357شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...358شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...359شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...360شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 361شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 362شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 363شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 364شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 365شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 366شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 367شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...368شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 369شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...370شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...371شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...372شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...373شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...374شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...375شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 376شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...377شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 378شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 379شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 380شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 381شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 382شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 383شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 384شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 385شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 386شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 387شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 388شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 389شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 390شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 391شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 392شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 393شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 394شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 395شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 396شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 397شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 398شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 399شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 400شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 401شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 402شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 403شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...404شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 405شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...406شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 407شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 408شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 409شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...410شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...411شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 412شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ