به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود

1480عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود

با حیا هنگامه نظاره او گرم بود

یک ته پیراهن آمد تا به کنعان باد مصر

بس که روی دشت از آواز زلیخا گرم بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...2شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 3شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 4شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 5شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...6شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...7شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...8شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 9شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 10شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...11شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...12شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...13شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...14شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...15شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...16شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...17شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...18شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...19شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...20شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...21شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...22شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...23شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...24شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...25شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...26شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...27شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...28شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...29شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...30شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...31شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...32شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...33شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...34شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...35شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 36شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...37شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...38شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...39شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...40شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...41شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...42شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...43شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 44شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...45شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...46شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...47شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...48شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...49شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...50شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...51شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 52شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 53شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...54شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 55شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...56شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...57شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...58شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...59شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...60شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...61شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...62شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 63شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 64شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 65شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 66شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 67شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 68شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 69شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 70شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 71شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 72شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 73شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 74شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 75شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 76شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 77شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 78شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 79شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 80شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 81شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 82شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 83شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...84شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 85شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 86شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 87شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 88شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 89شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 90شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 91شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 92شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 93شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...94شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 95شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 96شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 97شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 98شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 99شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 100شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 101شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 102شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 103شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 104شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...105شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 106شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 107شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 108شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 109شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 110شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...111شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 112شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 113شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 114شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 115شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 116شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 117شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 118شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 119شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 120شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 121شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 122شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 123شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 124شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 125شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...126شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 127شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 128شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 129شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 130شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 131شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 132شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 133شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 134شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 135شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 136شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...137شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...138شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...139شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 140شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 141شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 142شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 143شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 144شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 145شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 146شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 147شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...148شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...149شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 150شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 151شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 152شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 153شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 154شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 155شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 156شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 157شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 158شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...159شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 160شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 161شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 162شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 163شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...164شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 165شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 166شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 167شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 168شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 169شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 170شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 171شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 172شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...173شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 174شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 175شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 176شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 177شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 178شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 179شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 180شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 181شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 182شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 183شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 184شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 185شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 186شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 187شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 188شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 189شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 190شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 191شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 192شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 193شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 194شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 195شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 196شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 197شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 198شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 199شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 200شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 201شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 202شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 203شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 204شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 205شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 206شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 207شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 208شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...209شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 210شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 211شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 212شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...213شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 214شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 215شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 216شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 217شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 218شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...219شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 220شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...221شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...222شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 223شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 224شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...225شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 226شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 227شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 228شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...229شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...230شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 231شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 232شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 233شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 234شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 235شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...236شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 237شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 238شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 239شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 240شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...241شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...242شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...243شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...244شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...245شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...246شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 247شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 248شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 249شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...250شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 251شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...252شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...253شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...254شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...255شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...256شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...257شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...258شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...259شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...260شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...261شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...262شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...263شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 264شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 265شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...266شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...267شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 268شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 269شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 270شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 271شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 272شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 273شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 274شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 275شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 276شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 277شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 278شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 279شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 280شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 281شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 282شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 283شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 284شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 285شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 286شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 287شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 288شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 289شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 290شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 291شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 292شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 293شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 294شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 295شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...296شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...297شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 298شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 299شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 300شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 301شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...302شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 303شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...304شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...305شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...306شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...307شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...308شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...309شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...310شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 311شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 312شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 313شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 314شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 315شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 316شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 317شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...318شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 319شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...320شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...321شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...322شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...323شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...324شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...325شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 326شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...327شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 328شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 329شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 330شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 331شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 332شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 333شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 334شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 335شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 336شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 337شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 338شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 339شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 340شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 341شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 342شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 343شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 344شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 345شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 346شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 347شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 348شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 349شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 350شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 351شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 352شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 353شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...354شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 355شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...356شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 357شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 358شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 359شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...360شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...361شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 362شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 363شمارهٔ ۶۰۹: ...364شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 365شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...366شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...367شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 368شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 369شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 370شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 371شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...372شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 373شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...374شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...375شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...376شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...377شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...378شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...379شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...380شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 381شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 382شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 383شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 384شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 385شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 386شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 387شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...388شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 389شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...390شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...391شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...392شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...393شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...394شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...395شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 396شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...397شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 398شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 399شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 400شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 401شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 402شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 403شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 404شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 405شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 406شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 407شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 408شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 409شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 410شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 411شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 412شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 413شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 414شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 415شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 416شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 417شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 418شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 419شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 420شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 421شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 422شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 423شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...424شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 425شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...426شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 427شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 428شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 429شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...430شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...431شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 432شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ