به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیبد

990عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خیال زلف او در دیده خونبار می زیبد

خرام موج در دامان دریا بار می زیبد

ز پیش چشم دل بردن، به زیر چشم دل دادن

به خال گوشه چشم تو ای پرکار می زیبد

به کار گل نبندد اهل دل را هیچ کس زاهد

ترا تسبیح بر گردن، مرا زنار می زیبد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...2شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...3شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...4شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...5شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...6شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...7شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...8شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...9شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...10شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...11شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...12شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...13شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...14شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...15شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...16شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...17شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...18شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...19شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...20شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...21شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...22شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 23شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...24شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...25شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...26شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...27شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...28شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...29شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...30شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 31شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...32شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...33شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...34شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...35شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...36شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...37شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...38شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 39شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 40شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...41شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 42شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...43شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...44شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...45شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...46شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...47شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...48شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...49شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 50شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 51شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 52شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 53شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 54شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 55شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 56شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 57شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 58شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 59شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 60شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 61شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 62شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 63شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 64شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 65شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 66شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 67شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 68شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 69شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 70شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...71شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 72شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 73شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 74شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 75شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 76شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 77شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 78شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 79شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 80شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...81شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 82شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 83شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 84شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 85شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 86شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 87شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 88شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 89شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 90شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 91شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...92شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 93شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 94شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 95شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 96شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 97شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...98شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 99شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 100شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 101شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 102شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 103شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 104شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 105شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 106شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 107شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 108شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 109شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 110شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 111شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 112شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...113شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 114شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 115شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 116شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 117شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 118شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 119شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 120شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 121شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 122شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 123شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...124شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...125شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...126شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 127شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 128شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 129شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 130شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 131شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 132شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 133شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 134شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...135شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...136شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 137شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 138شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 139شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 140شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 141شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 142شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 143شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 144شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 145شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...146شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 147شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 148شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 149شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 150شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...151شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 152شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 153شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 154شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 155شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 156شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 157شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 158شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 159شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...160شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 161شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 162شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 163شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 164شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 165شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 166شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 167شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 168شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 169شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 170شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 171شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 172شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 173شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 174شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 175شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 176شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 177شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 178شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 179شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 180شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 181شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 182شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 183شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 184شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 185شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 186شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 187شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 188شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 189شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 190شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 191شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 192شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 193شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 194شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 195شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...196شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 197شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 198شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 199شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...200شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 201شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 202شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 203شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 204شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 205شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...206شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 207شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...208شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...209شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 210شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 211شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...212شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 213شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 214شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 215شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...216شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...217شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 218شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 219شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 220شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 221شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 222شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...223شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 224شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 225شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 226شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 227شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...228شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...229شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...230شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...231شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...232شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...233شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 234شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 235شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 236شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...237شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 238شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...239شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...240شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...241شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...242شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...243شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...244شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...245شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...246شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...247شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...248شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...249شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...250شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 251شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 252شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...253شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...254شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 255شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 256شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 257شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 258شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 259شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 260شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 261شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 262شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 263شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 264شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 265شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 266شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 267شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 268شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 269شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 270شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 271شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 272شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 273شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 274شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 275شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 276شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 277شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 278شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 279شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 280شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 281شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 282شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...283شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...284شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 285شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 286شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 287شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 288شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...289شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 290شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...291شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...292شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...293شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...294شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...295شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...296شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...297شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 298شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 299شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 300شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 301شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 302شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 303شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 304شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...305شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 306شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...307شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...308شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...309شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...310شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...311شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...312شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 313شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...314شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 315شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 316شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 317شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 318شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 319شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 320شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 321شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 322شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 323شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 324شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 325شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 326شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 327شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 328شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 329شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 330شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 331شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 332شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 333شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 334شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 335شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 336شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 337شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 338شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 339شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 340شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...341شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 342شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...343شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 344شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 345شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 346شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...347شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...348شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 349شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 350شمارهٔ ۶۰۹: ...351شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 352شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...353شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...354شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 355شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 356شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 357شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 358شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...359شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 360شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...361شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...362شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...363شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...364شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...365شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...366شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...367شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 368شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 369شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 370شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 371شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 372شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 373شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 374شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...375شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 376شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...377شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...378شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...379شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...380شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...381شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...382شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 383شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...384شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 385شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 386شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 387شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 388شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 389شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 390شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 391شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 392شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 393شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 394شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 395شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 396شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 397شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 398شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 399شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 400شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 401شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 402شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 403شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 404شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 405شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 406شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 407شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 408شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 409شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 410شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...411شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 412شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...413شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 414شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 415شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 416شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...417شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...418شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 419شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ