به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی افتد

1100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی افتد

ز آه صبح، خورشید از هوای خود نمی افتد

غرور حسن دارد غافل از خط لاله رویان را

نظر طاوس را از پر به پای خود نمی افتد

چرا معشوق عاشق پیشه من در دل شبها

به گرد خود نمی گردد، به پای خود نمی افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...2شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...3شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...4شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...5شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...6شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...7شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...8شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...9شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...10شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...11شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...12شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...13شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...14شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...15شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...16شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...17شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...18شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...19شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...20شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...21شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 22شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...23شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...24شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...25شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...26شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...27شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...28شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...29شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 30شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...31شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...32شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...33شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...34شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...35شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...36شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...37شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 38شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 39شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...40شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 41شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...42شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...43شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...44شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...45شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...46شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...47شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...48شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 49شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 50شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 51شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 52شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 53شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 54شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 55شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 56شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 57شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 58شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 59شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 60شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 61شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 62شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 63شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 64شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 65شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 66شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 67شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 68شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 69شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...70شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 71شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 72شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 73شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 74شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 75شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 76شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 77شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 78شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 79شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...80شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 81شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 82شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 83شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 84شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 85شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 86شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 87شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 88شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 89شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 90شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...91شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 92شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 93شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 94شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 95شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 96شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...97شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 98شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 99شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 100شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 101شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 102شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 103شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 104شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 105شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 106شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 107شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 108شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 109شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 110شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 111شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...112شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 113شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 114شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 115شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 116شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 117شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 118شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 119شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 120شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 121شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 122شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...123شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...124شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...125شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 126شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 127شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 128شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 129شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 130شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 131شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 132شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 133شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...134شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...135شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 136شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 137شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 138شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 139شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 140شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 141شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 142شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 143شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 144شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...145شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 146شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 147شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 148شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 149شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...150شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 151شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 152شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 153شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 154شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 155شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 156شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 157شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 158شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...159شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 160شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 161شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 162شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 163شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 164شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 165شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 166شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 167شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 168شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 169شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 170شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 171شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 172شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 173شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 174شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 175شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 176شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 177شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 178شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 179شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 180شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 181شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 182شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 183شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 184شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 185شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 186شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 187شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 188شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 189شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 190شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 191شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 192شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 193شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 194شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...195شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 196شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 197شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 198شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...199شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 200شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 201شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 202شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 203شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 204شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...205شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 206شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...207شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...208شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 209شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 210شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...211شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 212شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 213شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 214شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...215شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...216شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 217شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 218شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 219شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 220شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 221شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...222شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 223شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 224شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 225شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 226شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...227شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...228شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...229شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...230شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...231شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...232شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 233شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 234شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 235شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...236شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 237شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...238شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...239شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...240شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...241شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...242شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...243شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...244شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...245شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...246شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...247شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...248شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...249شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 250شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 251شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...252شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...253شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 254شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 255شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 256شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 257شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 258شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 259شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 260شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 261شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 262شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 263شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 264شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 265شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 266شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 267شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 268شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 269شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 270شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 271شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 272شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 273شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 274شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 275شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 276شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 277شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 278شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 279شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 280شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 281شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...282شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...283شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 284شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 285شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 286شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 287شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...288شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 289شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...290شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...291شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...292شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...293شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...294شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...295شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...296شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 297شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 298شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 299شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 300شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 301شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 302شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 303شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...304شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 305شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...306شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...307شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...308شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...309شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...310شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...311شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 312شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...313شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 314شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 315شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 316شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 317شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 318شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 319شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 320شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 321شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 322شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 323شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 324شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 325شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 326شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 327شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 328شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 329شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 330شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 331شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 332شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 333شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 334شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 335شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 336شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 337شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 338شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 339شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...340شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 341شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...342شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 343شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 344شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 345شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...346شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...347شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 348شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 349شمارهٔ ۶۰۹: ...350شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 351شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...352شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...353شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 354شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 355شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 356شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 357شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...358شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 359شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...360شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...361شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...362شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...363شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...364شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...365شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...366شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 367شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 368شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 369شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 370شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 371شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 372شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 373شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...374شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 375شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...376شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...377شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...378شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...379شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...380شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...381شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 382شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...383شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 384شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 385شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 386شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 387شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 388شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 389شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 390شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 391شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 392شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 393شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 394شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 395شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 396شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 397شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 398شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 399شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 400شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 401شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 402شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 403شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 404شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 405شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 406شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 407شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 408شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 409شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...410شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 411شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...412شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 413شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 414شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 415شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...416شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...417شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 418شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ