به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود

1100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گنج در ویرانه من مار ارقم می شود

زعفران در سینه من ریشه غم می شود

از عصای خود خطر دارند کوران وقت جنگ

بی بصیرت از دلیل خویش ملزم می شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...2شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 3شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 4شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...5شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...6شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...7شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...8شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...9شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...10شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...11شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...12شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...13شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...14شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...15شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...16شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...17شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...18شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...19شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...20شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...21شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...22شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...23شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...24شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...25شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...26شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...27شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...28شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...29شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 30شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...31شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...32شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...33شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...34شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...35شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...36شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...37شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 38شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...39شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...40شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...41شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...42شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...43شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...44شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...45شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 46شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 47شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...48شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 49شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...50شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...51شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...52شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...53شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...54شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...55شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...56شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 57شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 58شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 59شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 60شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 61شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 62شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 63شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 64شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 65شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 66شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 67شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 68شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 69شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 70شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 71شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 72شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 73شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 74شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 75شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 76شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 77شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...78شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 79شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 80شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 81شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 82شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 83شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 84شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 85شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 86شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 87شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...88شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 89شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 90شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 91شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 92شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 93شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 94شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 95شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 96شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 97شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 98شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...99شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 100شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 101شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 102شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 103شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 104شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...105شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 106شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 107شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 108شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 109شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 110شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 111شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 112شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 113شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 114شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 115شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 116شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 117شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 118شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 119شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...120شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 121شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 122شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 123شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 124شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 125شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 126شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 127شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 128شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 129شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 130شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...131شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...132شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...133شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 134شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 135شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 136شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 137شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 138شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 139شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 140شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 141شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...142شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...143شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 144شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 145شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 146شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 147شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 148شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 149شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 150شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 151شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 152شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...153شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 154شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 155شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 156شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 157شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...158شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 159شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 160شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 161شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 162شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 163شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 164شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 165شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 166شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...167شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 168شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 169شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 170شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 171شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 172شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 173شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 174شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 175شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 176شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 177شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 178شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 179شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 180شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 181شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 182شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 183شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 184شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 185شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 186شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 187شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 188شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 189شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 190شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 191شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 192شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 193شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 194شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 195شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 196شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 197شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 198شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 199شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 200شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 201شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 202شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...203شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 204شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 205شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 206شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...207شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 208شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 209شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 210شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 211شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 212شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...213شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 214شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...215شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...216شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 217شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 218شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...219شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 220شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 221شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 222شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...223شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...224شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 225شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 226شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 227شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 228شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 229شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...230شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 231شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 232شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 233شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 234شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...235شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...236شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...237شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...238شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...239شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...240شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 241شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 242شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 243شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...244شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 245شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...246شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...247شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...248شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...249شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...250شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...251شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...252شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...253شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...254شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...255شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...256شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...257شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 258شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 259شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...260شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...261شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 262شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 263شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 264شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 265شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 266شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 267شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 268شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 269شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 270شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 271شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 272شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 273شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 274شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 275شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 276شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 277شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 278شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 279شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 280شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 281شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 282شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 283شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 284شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 285شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 286شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 287شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 288شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 289شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...290شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...291شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 292شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 293شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 294شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 295شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...296شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 297شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...298شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...299شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...300شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...301شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...302شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...303شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...304شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 305شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 306شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 307شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 308شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 309شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 310شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 311شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...312شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 313شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...314شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...315شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...316شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...317شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...318شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...319شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 320شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...321شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 322شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 323شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 324شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 325شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 326شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 327شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 328شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 329شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 330شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 331شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 332شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 333شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 334شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 335شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 336شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 337شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 338شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 339شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 340شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 341شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 342شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 343شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 344شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 345شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 346شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 347شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...348شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 349شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...350شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 351شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 352شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 353شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...354شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...355شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 356شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 357شمارهٔ ۶۰۹: ...358شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 359شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...360شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...361شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 362شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 363شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 364شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 365شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...366شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 367شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...368شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...369شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...370شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...371شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...372شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...373شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...374شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 375شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 376شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 377شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 378شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 379شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 380شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 381شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...382شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 383شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...384شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...385شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...386شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...387شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...388شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...389شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 390شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...391شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 392شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 393شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 394شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 395شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 396شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 397شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 398شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 399شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 400شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 401شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 402شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 403شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 404شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 405شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 406شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 407شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 408شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 409شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 410شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 411شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 412شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 413شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 414شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 415شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 416شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 417شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...418شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 419شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...420شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 421شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 422شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 423شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...424شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...425شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 426شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ