به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۳۷: در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست

1040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست

آیینه صاف چون شد آیینه ساز پیداست

غیر از خدا که هرگز در فکر او نبودی

هر چیز از تو گم شد وقت نماز پیداست

(هر چند جلوه او بیرون ازین جهان است

در آبهای روشن آن سروناز پیداست)

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۶: ای دل بی درد، آزادی بس است 2شمارهٔ ۱۳۷: در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست 3شمارهٔ ۱۳۸: سرکشم ز ابر بهاری گذشته است 4شمارهٔ ۱۳۹: غم پوشش برونم را گرفته است 5شمارهٔ ۱۴۰: ای که گفتی نگاه خیره تو 6شمارهٔ ۱۴۱: زهرست بی تبسم شیرین شراب تلخ 7شمارهٔ ۱۴۲: شنیدم آنقدر از دوستان تلخ 8شمارهٔ ۱۴۳: زلف مشکین تو سر در دامن محشر نهاد 9شمارهٔ ۱۴۴: سرو را از جلوه مستانه از جا می بر ...10شمارهٔ ۱۴۵: عقل را از مغز بیرون داغ سودا می ب ...11شمارهٔ ۱۴۶: قسم به شمع تجلی که پرتوش ازلی است 12شمارهٔ ۱۴۷: ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیست 13شمارهٔ ۱۴۸: خیال طره او در دل خراب گذشت 14شمارهٔ ۱۴۹: مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت 15شمارهٔ ۱۵۰: ترخنده از عرق به می ناب زد رخت 16شمارهٔ ۱۵۱: هستی نماند و در سر پوچ آرزو بجاست 17شمارهٔ ۱۵۲: ز اهل سخن مپرس مقام سخن کجاست 18شمارهٔ ۱۵۳: ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست 19شمارهٔ ۱۵۴: چون غنچه گر زبان تو با دل موافق ا ...20شمارهٔ ۱۵۵: موج خطر سفینه اهل توکل است 21شمارهٔ ۱۵۶: یعقوب بد نکرد که در هجر چشم باخت 22شمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است 23شمارهٔ ۱۵۸: نرمی حصار عافیت جان روشن است 24شمارهٔ ۱۵۹: ناخن به سینه ریزی حسن هلال ازوست 25شمارهٔ ۱۶۰: تا عارضت ز آتش می برفروخته است 26شمارهٔ ۱۶۱: زلفت که همچو شام غریبان گرفته است 27شمارهٔ ۱۶۲: از سرد مهری آتش شوقم فسرده است 28شمارهٔ ۱۶۳: در جوش خلق کعبه حاجات گم شده است 29شمارهٔ ۱۶۴: خال تو ریشه در شکرستان دوانده است 30شمارهٔ ۱۶۵: دل بی خیال طایر شهپر بریده است 31شمارهٔ ۱۶۶: از پسته تو شور ملاحت چکیده است 32شمارهٔ ۱۶۷: آتش ز شرم خوی تو تا سر کشیده است 33شمارهٔ ۱۶۸: دارد سری به کاکل او هر سری که هست 34شمارهٔ ۱۶۹: (در زیر آسمان دل بی اضطراب نیست 35شمارهٔ ۱۷۰: عشق ترا به رونق ما احتیاج نیست 36شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 37شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 38شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 39شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...40شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 41شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 42شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 43شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 44شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 45شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 46شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 47شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 48شمارهٔ ۱۸۳: ...49شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...50شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 51شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...52شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...53شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 54شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...55شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 56شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...57شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...58شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...59شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...60شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...61شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...62شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 63شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 64شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...65شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 66شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 67شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 68شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 69شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...70شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...71شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 72شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 73شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...74شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...75شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...76شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...77شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...78شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...79شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...80شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...81شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...82شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...83شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 84شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...85شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...86شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...87شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...88شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...89شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...90شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...91شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 92شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 93شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...94شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 95شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...96شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...97شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...98شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...99شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...100شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...101شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...102شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...103شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 104شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...105شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 106شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 107شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...108شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 109شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...110شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...111شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...112شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...113شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 114شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 115شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 116شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...117شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...118شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...119شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 120شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 121شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...122شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...123شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...124شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...125شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...126شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...127شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...128شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...129شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...130شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...131شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...132شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...133شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...134شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...135شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...136شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...137شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...138شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...139شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...140شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...141شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...142شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...143شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...144شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...145شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...146شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 147شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...148شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...149شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...150شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...151شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...152شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...153شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...154شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 155شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...156شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...157شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...158شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...159شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...160شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...161شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...162شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 163شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 164شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...165شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 166شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...167شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...168شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...169شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...170شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...171شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...172شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...173شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 174شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 175شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 176شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 177شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 178شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 179شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 180شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 181شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 182شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 183شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 184شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 185شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 186شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 187شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 188شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 189شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 190شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 191شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 192شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 193شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 194شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...195شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 196شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 197شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 198شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 199شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 200شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 201شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 202شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 203شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 204شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...205شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 206شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 207شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 208شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 209شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 210شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 211شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 212شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 213شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 214شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 215شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...216شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 217شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 218شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 219شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 220شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 221شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...222شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 223شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 224شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 225شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 226شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 227شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 228شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 229شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 230شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 231شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 232شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 233شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 234شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 235شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 236شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...237شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 238شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 239شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 240شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 241شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 242شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 243شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 244شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 245شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 246شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 247شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...248شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...249شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...250شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 251شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 252شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 253شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 254شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 255شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 256شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 257شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 258شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...259شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...260شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 261شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 262شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 263شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 264شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 265شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 266شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 267شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 268شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 269شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...270شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 271شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 272شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 273شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 274شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...275شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 276شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 277شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 278شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 279شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 280شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 281شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 282شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 283شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...284شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 285شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 286شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 287شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 288شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 289شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 290شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 291شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 292شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 293شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 294شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 295شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 296شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 297شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 298شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 299شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 300شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 301شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 302شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 303شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 304شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 305شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 306شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 307شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 308شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 309شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 310شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 311شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 312شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 313شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 314شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 315شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 316شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 317شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 318شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 319شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...320شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 321شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 322شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 323شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...324شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 325شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 326شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 327شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 328شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 329شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...330شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 331شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...332شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...333شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 334شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 335شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...336شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 337شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 338شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 339شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...340شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...341شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 342شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 343شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 344شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 345شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 346شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...347شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 348شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 349شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 350شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 351شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...352شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...353شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...354شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...355شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...356شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...357شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 358شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 359شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 360شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...361شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 362شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...363شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...364شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...365شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...366شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...367شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...368شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...369شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...370شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...371شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...372شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...373شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...374شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 375شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 376شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...377شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...378شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 379شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 380شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 381شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 382شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 383شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 384شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 385شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 386شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 387شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 388شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 389شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 390شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 391شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 392شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 393شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 394شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 395شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 396شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 397شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 398شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 399شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 400شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 401شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 402شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 403شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 404شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 405شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 406شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...407شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...408شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 409شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 410شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 411شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 412شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...413شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 414شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...415شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...416شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...417شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...418شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...419شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...420شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...421شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 422شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 423شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 424شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 425شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 426شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 427شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 428شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...429شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 430شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...431شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...432شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...433شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...434شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...435شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...436شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 437شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...438شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 439شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 440شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 441شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 442شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 443شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 444شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 445شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 446شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 447شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 448شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 449شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 450شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 451شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 452شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 453شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 454شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 455شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 456شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 457شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 458شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 459شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 460شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 461شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 462شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 463شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 464شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...465شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 466شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...467شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 468شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 469شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 470شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...471شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...472شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 473شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 474شمارهٔ ۶۰۹: ...475شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 476شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...477شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...478شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 479شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 480شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 481شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 482شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...483شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 484شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...485شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...486شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...487شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...488شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...489شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...490شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...491شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 492شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 493شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 494شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 495شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 496شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 497شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 498شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...499شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 500شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...501شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...502شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...503شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...504شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...505شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...506شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 507شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...508شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 509شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 510شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 511شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 512شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 513شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 514شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 515شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 516شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 517شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 518شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 519شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 520شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 521شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 522شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 523شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 524شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 525شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 526شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 527شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 528شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 529شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 530شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 531شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 532شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 533شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 534شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...535شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 536شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...537شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 538شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 539شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 540شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...541شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...542شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 543شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ