به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زند

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

روز روشن آه ما بر قلب گردون می زند

عاجزست آن کس که بر دشمن شبیخون می زند

دست گستاخم به زلف او شبیخون می زند

بوسه ام خود را بر آن لبهای میگون می زند

سرکه ابروی زاهد گر چنین تندی کند

نشأه می همچو رنگ از شیشه بیرون می زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...2شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...3شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...4شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...5شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 6شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...7شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...8شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...9شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...10شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...11شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...12شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...13شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 14شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 15شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...16شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 17شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...18شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...19شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...20شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...21شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...22شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...23شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...24شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...25شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 26شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...27شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 28شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 29شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...30شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 31شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...32شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...33شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...34شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...35شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 36شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 37شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 38شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...39شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...40شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...41شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 42شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 43شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...44شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...45شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...46شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...47شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...48شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...49شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...50شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...51شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...52شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...53شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...54شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...55شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...56شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...57شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...58شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...59شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...60شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...61شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...62شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...63شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...64شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...65شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...66شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...67شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...68شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 69شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...70شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...71شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...72شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...73شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...74شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...75شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...76شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 77شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...78شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...79شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...80شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...81شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...82شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...83شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...84شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 85شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 86شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...87شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 88شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...89شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...90شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...91شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...92شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...93شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...94شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...95شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 96شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 97شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 98شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 99شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 100شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 101شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 102شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 103شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 104شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 105شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 106شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 107شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 108شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 109شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 110شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 111شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 112شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 113شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 114شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 115شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 116شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...117شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 118شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 119شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 120شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 121شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 122شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 123شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 124شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 125شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 126شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...127شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 128شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 129شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 130شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 131شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 132شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 133شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 134شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 135شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 136شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 137شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...138شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 139شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 140شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 141شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 142شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 143شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...144شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 145شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 146شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 147شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 148شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 149شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 150شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 151شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 152شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 153شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 154شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 155شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 156شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 157شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 158شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...159شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 160شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 161شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 162شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 163شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 164شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 165شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 166شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 167شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 168شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 169شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...170شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...171شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...172شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 173شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 174شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 175شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 176شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 177شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 178شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 179شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 180شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...181شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...182شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 183شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 184شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 185شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 186شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 187شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 188شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 189شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 190شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 191شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...192شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 193شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 194شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 195شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 196شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...197شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 198شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 199شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 200شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 201شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 202شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 203شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 204شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 205شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...206شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 207شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 208شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 209شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 210شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 211شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 212شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 213شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 214شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 215شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 216شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 217شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 218شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 219شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 220شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 221شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 222شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 223شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 224شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 225شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 226شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 227شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 228شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 229شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 230شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 231شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 232شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 233شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 234شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 235شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 236شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 237شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 238شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 239شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 240شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 241شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...242شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 243شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 244شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 245شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...246شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 247شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 248شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 249شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 250شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 251شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...252شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 253شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...254شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...255شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 256شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 257شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...258شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 259شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 260شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 261شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...262شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...263شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 264شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 265شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 266شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 267شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 268شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...269شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 270شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 271شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 272شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 273شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...274شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...275شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...276شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...277شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...278شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...279شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 280شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 281شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 282شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...283شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 284شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...285شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...286شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...287شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...288شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...289شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...290شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...291شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...292شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...293شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...294شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...295شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...296شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 297شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 298شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...299شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...300شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 301شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 302شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 303شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 304شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 305شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 306شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 307شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 308شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 309شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 310شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 311شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 312شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 313شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 314شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 315شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 316شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 317شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 318شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 319شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 320شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 321شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 322شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 323شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 324شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 325شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 326شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 327شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 328شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...329شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...330شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 331شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 332شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 333شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 334شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...335شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 336شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...337شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...338شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...339شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...340شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...341شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...342شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...343شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 344شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 345شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 346شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 347شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 348شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 349شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 350شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...351شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 352شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...353شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...354شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...355شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...356شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...357شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...358شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 359شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...360شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 361شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 362شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 363شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 364شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 365شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 366شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 367شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 368شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 369شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 370شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 371شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 372شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 373شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 374شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 375شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 376شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 377شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 378شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 379شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 380شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 381شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 382شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 383شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 384شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 385شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 386شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...387شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 388شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...389شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 390شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 391شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 392شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...393شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...394شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 395شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 396شمارهٔ ۶۰۹: ...397شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 398شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...399شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...400شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 401شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 402شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 403شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 404شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...405شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 406شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...407شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...408شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...409شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...410شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...411شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...412شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...413شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 414شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 415شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 416شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 417شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 418شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 419شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 420شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...421شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 422شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...423شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...424شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...425شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...426شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...427شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...428شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 429شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...430شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 431شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 432شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 433شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 434شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 435شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 436شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 437شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 438شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 439شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 440شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 441شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 442شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 443شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 444شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 445شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 446شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 447شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 448شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 449شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 450شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 451شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 452شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 453شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 454شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 455شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 456شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...457شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 458شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...459شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 460شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 461شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 462شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...463شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...464شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 465شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ