به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین دارد

1240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

برای دیگران صد گل گشایش بر جبین دارد

به بخت چشم ما صد غنچه چین در آستین دارد

ز قرب شمع چون فانوس ایمن باشد از آفت؟

که چون پروانه آتشپاره ای را در کمین دارد

کسی در خرمن ما تیره بختان ره نمی یابد

مگر هم برق، شمعی پیش راه خوشه چین دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...2شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...3شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...4شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...5شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...6شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...7شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 8شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...9شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 10شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 11شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...12شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 13شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...14شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...15شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...16شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...17شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 18شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 19شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 20شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...21شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...22شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...23شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 24شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 25شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...26شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...27شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...28شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...29شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...30شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...31شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...32شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...33شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...34شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...35شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...36شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...37شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...38شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...39شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...40شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...41شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...42شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...43شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...44شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...45شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...46شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...47شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...48شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...49شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...50شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 51شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...52شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...53شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...54شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...55شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...56شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...57شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...58شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 59شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...60شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...61شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...62شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...63شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...64شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...65شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...66شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 67شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 68شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...69شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 70شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...71شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...72شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...73شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...74شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...75شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...76شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...77شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 78شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 79شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 80شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 81شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 82شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 83شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 84شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 85شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 86شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 87شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 88شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 89شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 90شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 91شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 92شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 93شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 94شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 95شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 96شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 97شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 98شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...99شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 100شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 101شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 102شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 103شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 104شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 105شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 106شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 107شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 108شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...109شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 110شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 111شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 112شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 113شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 114شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 115شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 116شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 117شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 118شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 119شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...120شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 121شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 122شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 123شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 124شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 125شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...126شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 127شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 128شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 129شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 130شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 131شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 132شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 133شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 134شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 135شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 136شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 137شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 138شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 139شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 140شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...141شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 142شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 143شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 144شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 145شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 146شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 147شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 148شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 149شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 150شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 151شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...152شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...153شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...154شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 155شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 156شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 157شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 158شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 159شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 160شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 161شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 162شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...163شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...164شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 165شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 166شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 167شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 168شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 169شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 170شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 171شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 172شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 173شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...174شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 175شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 176شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 177شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 178شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...179شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 180شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 181شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 182شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 183شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 184شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 185شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 186شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 187شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...188شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 189شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 190شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 191شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 192شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 193شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 194شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 195شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 196شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 197شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 198شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 199شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 200شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 201شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 202شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 203شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 204شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 205شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 206شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 207شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 208شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 209شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 210شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 211شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 212شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 213شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 214شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 215شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 216شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 217شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 218شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 219شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 220شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 221شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 222شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 223شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...224شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 225شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 226شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 227شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...228شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 229شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 230شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 231شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 232شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 233شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...234شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 235شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...236شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...237شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 238شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 239شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...240شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 241شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 242شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 243شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...244شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...245شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 246شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 247شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 248شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 249شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 250شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...251شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 252شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 253شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 254شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 255شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...256شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...257شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...258شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...259شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...260شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...261شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 262شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 263شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 264شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...265شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 266شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...267شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...268شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...269شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...270شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...271شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...272شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...273شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...274شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...275شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...276شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...277شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...278شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 279شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 280شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...281شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...282شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 283شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 284شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 285شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 286شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 287شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 288شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 289شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 290شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 291شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 292شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 293شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 294شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 295شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 296شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 297شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 298شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 299شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 300شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 301شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 302شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 303شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 304شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 305شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 306شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 307شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 308شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 309شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 310شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...311شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...312شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 313شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 314شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 315شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 316شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...317شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 318شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...319شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...320شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...321شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...322شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...323شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...324شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...325شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 326شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 327شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 328شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 329شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 330شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 331شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 332شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...333شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 334شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...335شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...336شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...337شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...338شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...339شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...340شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 341شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...342شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 343شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 344شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 345شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 346شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 347شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 348شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 349شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 350شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 351شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 352شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 353شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 354شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 355شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 356شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 357شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 358شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 359شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 360شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 361شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 362شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 363شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 364شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 365شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 366شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 367شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 368شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...369شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 370شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...371شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 372شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 373شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 374شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...375شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...376شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 377شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 378شمارهٔ ۶۰۹: ...379شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 380شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...381شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...382شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 383شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 384شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 385شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 386شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...387شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 388شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...389شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...390شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...391شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...392شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...393شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...394شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...395شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 396شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 397شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 398شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 399شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 400شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 401شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 402شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...403شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 404شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...405شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...406شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...407شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...408شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...409شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...410شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 411شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...412شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 413شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 414شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 415شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 416شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 417شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 418شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 419شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 420شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 421شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 422شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 423شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 424شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 425شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 426شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 427شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 428شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 429شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 430شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 431شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 432شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 433شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 434شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 435شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 436شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 437شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 438شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...439شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 440شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...441شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 442شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 443شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 444شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...445شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...446شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 447شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ