به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند

1070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند

نوبهاران روغن گل در چراغم می کند

از گریبان تجرد سر برون آورده ام

بوی پیراهن شنیدن بی دماغم می کند

حرف بلبل را ز استغنا به خاک افکنده ام

ساده لوحی بین که گل تکلیف باغم می کند

سایه بال هما ارزانی خورشید باد

برگ تاکی از گلستان تردماغم می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...2شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 3شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...4شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 5شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 6شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...7شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 8شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...9شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...10شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...11شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...12شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 13شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 14شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 15شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...16شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...17شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...18شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 19شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 20شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...21شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...22شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...23شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...24شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...25شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...26شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...27شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...28شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...29شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...30شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...31شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...32شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...33شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...34شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...35شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...36شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...37شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...38شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...39شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...40شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...41شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...42شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...43شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...44شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...45شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 46شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...47شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...48شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...49شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...50شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...51شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...52شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...53شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 54شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...55شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...56شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...57شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...58شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...59شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...60شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...61شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 62شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 63شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...64شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 65شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...66شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...67شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...68شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...69شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...70شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...71شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...72شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 73شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 74شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 75شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 76شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 77شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 78شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 79شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 80شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 81شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 82شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 83شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 84شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 85شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 86شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 87شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 88شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 89شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 90شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 91شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 92شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 93شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...94شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 95شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 96شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 97شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 98شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 99شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 100شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 101شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 102شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 103شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...104شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 105شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 106شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 107شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 108شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 109شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 110شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 111شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 112شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 113شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 114شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...115شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 116شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 117شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 118شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 119شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 120شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...121شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 122شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 123شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 124شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 125شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 126شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 127شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 128شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 129شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 130شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 131شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 132شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 133شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 134شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 135شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...136شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 137شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 138شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 139شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 140شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 141شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 142شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 143شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 144شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 145شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 146شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...147شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...148شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...149شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 150شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 151شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 152شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 153شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 154شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 155شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 156شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 157شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...158شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...159شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 160شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 161شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 162شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 163شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 164شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 165شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 166شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 167شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 168شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...169شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 170شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 171شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 172شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 173شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...174شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 175شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 176شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 177شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 178شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 179شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 180شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 181شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 182شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...183شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 184شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 185شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 186شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 187شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 188شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 189شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 190شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 191شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 192شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 193شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 194شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 195شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 196شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 197شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 198شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 199شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 200شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 201شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 202شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 203شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 204شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 205شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 206شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 207شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 208شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 209شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 210شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 211شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 212شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 213شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 214شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 215شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 216شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 217شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 218شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...219شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 220شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 221شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 222شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...223شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 224شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 225شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 226شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 227شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 228شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...229شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 230شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...231شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...232شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 233شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 234شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...235شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 236شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 237شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 238شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...239شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...240شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 241شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 242شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 243شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 244شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 245شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...246شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 247شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 248شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 249شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 250شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...251شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...252شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...253شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...254شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...255شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...256شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 257شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 258شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 259شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...260شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 261شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...262شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...263شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...264شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...265شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...266شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...267شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...268شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...269شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...270شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...271شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...272شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...273شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 274شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 275شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...276شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...277شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 278شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 279شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 280شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 281شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 282شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 283شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 284شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 285شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 286شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 287شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 288شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 289شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 290شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 291شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 292شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 293شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 294شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 295شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 296شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 297شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 298شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 299شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 300شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 301شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 302شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 303شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 304شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 305شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...306شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...307شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 308شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 309شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 310شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 311شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...312شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 313شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...314شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...315شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...316شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...317شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...318شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...319شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...320شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 321شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 322شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 323شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 324شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 325شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 326شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 327شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...328شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 329شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...330شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...331شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...332شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...333شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...334شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...335شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 336شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...337شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 338شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 339شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 340شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 341شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 342شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 343شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 344شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 345شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 346شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 347شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 348شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 349شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 350شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 351شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 352شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 353شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 354شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 355شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 356شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 357شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 358شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 359شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 360شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 361شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 362شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 363شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...364شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 365شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...366شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 367شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 368شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 369شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...370شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...371شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 372شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 373شمارهٔ ۶۰۹: ...374شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 375شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...376شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...377شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 378شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 379شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 380شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 381شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...382شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 383شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...384شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...385شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...386شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...387شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...388شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...389شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...390شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 391شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 392شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 393شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 394شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 395شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 396شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 397شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...398شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 399شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...400شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...401شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...402شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...403شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...404شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...405شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 406شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...407شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 408شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 409شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 410شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 411شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 412شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 413شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 414شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 415شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 416شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 417شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 418شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 419شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 420شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 421شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 422شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 423شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 424شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 425شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 426شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 427شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 428شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 429شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 430شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 431شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 432شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 433شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...434شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 435شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...436شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 437شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 438شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 439شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...440شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...441شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 442شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ