به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر دارد

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر دارد

که از هر لاله نقش پای گلگون در نظر دارد

دلم از فکر مژگانش نمی آید برون صائب

همیشه خون گرم من جدل با نیشتر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 2شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...3شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...4شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...5شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...6شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...7شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...8شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...9شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...10شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 11شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...12شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 13شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 14شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...15شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 16شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...17شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...18شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...19شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...20شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 21شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 22شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 23شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...24شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...25شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...26شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 27شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 28شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...29شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...30شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...31شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...32شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...33شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...34شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...35شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...36شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...37شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...38شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...39شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...40شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...41شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...42شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...43شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...44شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...45شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...46شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...47شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...48شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...49شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...50شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...51شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...52شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...53شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 54شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...55شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...56شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...57شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...58شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...59شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...60شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...61شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 62شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...63شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...64شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...65شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...66شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...67شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...68شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...69شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 70شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 71شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...72شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 73شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...74شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...75شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...76شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...77شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...78شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...79شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...80شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 81شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 82شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 83شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 84شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 85شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 86شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 87شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 88شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 89شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 90شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 91شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 92شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 93شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 94شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 95شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 96شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 97شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 98شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 99شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 100شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 101شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...102شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 103شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 104شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 105شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 106شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 107شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 108شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 109شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 110شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 111شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...112شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 113شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 114شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 115شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 116شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 117شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 118شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 119شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 120شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 121شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 122شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...123شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 124شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 125شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 126شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 127شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 128شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...129شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 130شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 131شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 132شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 133شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 134شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 135شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 136شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 137شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 138شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 139شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 140شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 141شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 142شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 143شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...144شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 145شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 146شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 147شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 148شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 149شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 150شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 151شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 152شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 153شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 154شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...155شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...156شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...157شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 158شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 159شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 160شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 161شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 162شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 163شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 164شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 165شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...166شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...167شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 168شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 169شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 170شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 171شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 172شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 173شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 174شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 175شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 176شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...177شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 178شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 179شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 180شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 181شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...182شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 183شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 184شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 185شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 186شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 187شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 188شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 189شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 190شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...191شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 192شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 193شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 194شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 195شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 196شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 197شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 198شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 199شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 200شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 201شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 202شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 203شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 204شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 205شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 206شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 207شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 208شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 209شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 210شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 211شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 212شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 213شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 214شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 215شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 216شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 217شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 218شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 219شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 220شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 221شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 222شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 223شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 224شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 225شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 226شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...227شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 228شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 229شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 230شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...231شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 232شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 233شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 234شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 235شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 236شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...237شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 238شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...239شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...240شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 241شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 242شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...243شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 244شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 245شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 246شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...247شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...248شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 249شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 250شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 251شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 252شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 253شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...254شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 255شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 256شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 257شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 258شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...259شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...260شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...261شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...262شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...263شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...264شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 265شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 266شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 267شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...268شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 269شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...270شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...271شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...272شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...273شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...274شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...275شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...276شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...277شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...278شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...279شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...280شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...281شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 282شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 283شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...284شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...285شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 286شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 287شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 288شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 289شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 290شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 291شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 292شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 293شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 294شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 295شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 296شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 297شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 298شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 299شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 300شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 301شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 302شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 303شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 304شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 305شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 306شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 307شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 308شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 309شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 310شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 311شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 312شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 313شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...314شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...315شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 316شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 317شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 318شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 319شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...320شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 321شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...322شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...323شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...324شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...325شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...326شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...327شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...328شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 329شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 330شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 331شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 332شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 333شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 334شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 335شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...336شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 337شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...338شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...339شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...340شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...341شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...342شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...343شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 344شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...345شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 346شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 347شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 348شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 349شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 350شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 351شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 352شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 353شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 354شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 355شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 356شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 357شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 358شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 359شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 360شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 361شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 362شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 363شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 364شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 365شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 366شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 367شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 368شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 369شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 370شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 371شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...372شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 373شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...374شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 375شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 376شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 377شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...378شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...379شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 380شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 381شمارهٔ ۶۰۹: ...382شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 383شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...384شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...385شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 386شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 387شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 388شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 389شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...390شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 391شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...392شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...393شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...394شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...395شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...396شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...397شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...398شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 399شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 400شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 401شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 402شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 403شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 404شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 405شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...406شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 407شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...408شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...409شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...410شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...411شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...412شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...413شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 414شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...415شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 416شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 417شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 418شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 419شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 420شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 421شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 422شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 423شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 424شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 425شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 426شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 427شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 428شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 429شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 430شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 431شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 432شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 433شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 434شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 435شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 436شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 437شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 438شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 439شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 440شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 441شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...442شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 443شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...444شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 445شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 446شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 447شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...448شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...449شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 450شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ