به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می زند

1790عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می زند

گریه گرم من آتش در گلستان می زند

شمع پا در دامن فانوس پیچید و هنوز

شوق بر خاکستر پروانه دامان می زند

نیست در جیب دو عالم خونبهای یک سئوال

همتم این نغمه بر گوش کریمان می زند

عاشقان را جلوه گل درنمی آرد ز جای

لاله گاهی ناخنی بر داغ ایشان می زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...2شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...3شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...4شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...5شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...6شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 7شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...8شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...9شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...10شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...11شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...12شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...13شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...14شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 15شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 16شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...17شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 18شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...19شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...20شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...21شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...22شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...23شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...24شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...25شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...26شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 27شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...28شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 29شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 30شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...31شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 32شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...33شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...34شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...35شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...36شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 37شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 38شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 39شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...40شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...41شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...42شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 43شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 44شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...45شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...46شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...47شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...48شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...49شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...50شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...51شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...52شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...53شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...54شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...55شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...56شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...57شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...58شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...59شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...60شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...61شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...62شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...63شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...64شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...65شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...66شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...67شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...68شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...69شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 70شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...71شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...72شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...73شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...74شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...75شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...76شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...77شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 78شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...79شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...80شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...81شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...82شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...83شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...84شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...85شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 86شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 87شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...88شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 89شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...90شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...91شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...92شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...93شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...94شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...95شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...96شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 97شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 98شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 99شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 100شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 101شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 102شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 103شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 104شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 105شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 106شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 107شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 108شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 109شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 110شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 111شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 112شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 113شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 114شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 115شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 116شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 117شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...118شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 119شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 120شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 121شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 122شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 123شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 124شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 125شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 126شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 127شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...128شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 129شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 130شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 131شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 132شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 133شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 134شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 135شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 136شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 137شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 138شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...139شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 140شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 141شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 142شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 143شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 144شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...145شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 146شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 147شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 148شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 149شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 150شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 151شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 152شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 153شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 154شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 155شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 156شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 157شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 158شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 159شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...160شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 161شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 162شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 163شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 164شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 165شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 166شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 167شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 168شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 169شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 170شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...171شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...172شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...173شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 174شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 175شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 176شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 177شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 178شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 179شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 180شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 181شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...182شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...183شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 184شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 185شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 186شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 187شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 188شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 189شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 190شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 191شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 192شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...193شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 194شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 195شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 196شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 197شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...198شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 199شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 200شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 201شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 202شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 203شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 204شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 205شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 206شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...207شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 208شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 209شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 210شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 211شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 212شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 213شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 214شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 215شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 216شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 217شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 218شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 219شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 220شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 221شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 222شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 223شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 224شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 225شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 226شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 227شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 228شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 229شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 230شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 231شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 232شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 233شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 234شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 235شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 236شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 237شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 238شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 239شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 240شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 241شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 242شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...243شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 244شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 245شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 246شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...247شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 248شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 249شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 250شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 251شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 252شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...253شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 254شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...255شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...256شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 257شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 258شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...259شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 260شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 261شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 262شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...263شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...264شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 265شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 266شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 267شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 268شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 269شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...270شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 271شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 272شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 273شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 274شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...275شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...276شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...277شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...278شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...279شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...280شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 281شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 282شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 283شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...284شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 285شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...286شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...287شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...288شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...289شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...290شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...291شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...292شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...293شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...294شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...295شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...296شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...297شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 298شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 299شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...300شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...301شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 302شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 303شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 304شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 305شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 306شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 307شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 308شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 309شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 310شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 311شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 312شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 313شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 314شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 315شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 316شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 317شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 318شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 319شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 320شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 321شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 322شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 323شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 324شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 325شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 326شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 327شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 328شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 329شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...330شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...331شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 332شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 333شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 334شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 335شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...336شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 337شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...338شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...339شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...340شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...341شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...342شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...343شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...344شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 345شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 346شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 347شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 348شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 349شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 350شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 351شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...352شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 353شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...354شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...355شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...356شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...357شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...358شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...359شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 360شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...361شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 362شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 363شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 364شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 365شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 366شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 367شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 368شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 369شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 370شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 371شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 372شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 373شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 374شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 375شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 376شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 377شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 378شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 379شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 380شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 381شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 382شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 383شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 384شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 385شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 386شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 387شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...388شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 389شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...390شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 391شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 392شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 393شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...394شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...395شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 396شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 397شمارهٔ ۶۰۹: ...398شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 399شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...400شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...401شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 402شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 403شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 404شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 405شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...406شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 407شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...408شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...409شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...410شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...411شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...412شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...413شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...414شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 415شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 416شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 417شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 418شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 419شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 420شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 421شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...422شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 423شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...424شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...425شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...426شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...427شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...428شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...429شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 430شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...431شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 432شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 433شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 434شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 435شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 436شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 437شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 438شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 439شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 440شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 441شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 442شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 443شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 444شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 445شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 446شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 447شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 448شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 449شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 450شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 451شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 452شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 453شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 454شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 455شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 456شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 457شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...458شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 459شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...460شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 461شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 462شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 463شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...464شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...465شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 466شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ