به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی دانم

1490عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی دانم

که شامم صبح یا صبح امیدم شام می گردد

به گمنامی قناعت کن دل روشن اگر خواهی

که در چشم نگین عالم سیاه از نام می گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...2شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...3شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...4شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...5شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...6شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...7شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...8شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 9شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 10شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...11شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 12شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...13شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...14شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...15شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...16شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...17شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...18شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...19شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...20شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 21شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...22شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 23شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 24شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...25شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 26شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...27شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...28شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...29شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...30شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 31شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 32شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 33شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...34شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...35شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...36شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 37شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 38شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...39شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...40شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...41شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...42شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...43شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...44شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...45شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...46شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...47شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...48شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...49شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...50شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...51شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...52شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...53شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...54شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...55شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...56شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...57شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...58شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...59شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...60شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...61شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...62شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...63شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 64شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...65شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...66شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...67شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...68شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...69شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...70شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...71شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 72شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...73شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...74شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...75شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...76شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...77شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...78شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...79شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 80شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 81شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...82شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 83شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...84شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...85شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...86شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...87شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...88شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...89شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...90شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 91شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 92شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 93شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 94شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 95شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 96شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 97شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 98شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 99شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 100شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 101شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 102شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 103شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 104شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 105شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 106شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 107شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 108شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 109شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 110شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 111شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...112شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 113شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 114شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 115شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 116شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 117شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 118شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 119شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 120شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 121شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...122شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 123شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 124شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 125شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 126شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 127شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 128شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 129شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 130شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 131شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 132شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...133شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 134شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 135شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 136شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 137شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 138شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...139شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 140شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 141شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 142شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 143شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 144شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 145شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 146شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 147شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 148شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 149شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 150شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 151شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 152شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 153شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...154شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 155شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 156شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 157شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 158شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 159شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 160شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 161شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 162شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 163شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 164شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...165شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...166شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...167شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 168شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 169شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 170شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 171شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 172شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 173شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 174شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 175شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...176شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...177شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 178شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 179شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 180شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 181شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 182شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 183شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 184شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 185شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 186شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...187شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 188شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 189شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 190شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 191شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...192شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 193شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 194شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 195شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 196شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 197شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 198شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 199شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 200شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...201شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 202شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 203شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 204شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 205شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 206شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 207شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 208شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 209شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 210شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 211شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 212شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 213شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 214شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 215شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 216شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 217شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 218شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 219شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 220شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 221شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 222شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 223شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 224شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 225شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 226شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 227شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 228شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 229شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 230شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 231شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 232شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 233شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 234شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 235شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 236شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...237شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 238شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 239شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 240شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...241شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 242شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 243شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 244شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 245شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 246شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...247شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 248شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...249شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...250شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 251شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 252شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...253شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 254شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 255شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 256شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...257شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...258شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 259شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 260شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 261شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 262شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 263شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...264شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 265شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 266شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 267شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 268شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...269شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...270شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...271شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...272شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...273شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...274شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 275شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 276شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 277شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...278شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 279شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...280شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...281شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...282شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...283شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...284شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...285شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...286شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...287شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...288شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...289شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...290شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...291شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 292شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 293شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...294شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...295شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 296شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 297شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 298شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 299شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 300شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 301شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 302شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 303شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 304شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 305شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 306شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 307شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 308شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 309شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 310شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 311شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 312شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 313شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 314شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 315شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 316شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 317شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 318شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 319شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 320شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 321شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 322شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 323شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...324شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...325شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 326شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 327شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 328شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 329شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...330شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 331شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...332شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...333شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...334شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...335شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...336شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...337شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...338شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 339شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 340شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 341شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 342شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 343شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 344شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 345شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...346شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 347شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...348شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...349شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...350شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...351شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...352شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...353شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 354شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...355شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 356شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 357شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 358شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 359شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 360شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 361شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 362شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 363شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 364شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 365شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 366شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 367شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 368شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 369شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 370شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 371شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 372شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 373شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 374شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 375شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 376شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 377شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 378شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 379شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 380شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 381شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...382شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 383شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...384شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 385شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 386شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 387شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...388شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...389شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 390شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 391شمارهٔ ۶۰۹: ...392شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 393شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...394شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...395شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 396شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 397شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 398شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 399شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...400شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 401شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...402شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...403شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...404شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...405شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...406شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...407شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...408شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 409شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 410شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 411شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 412شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 413شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 414شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 415شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...416شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 417شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...418شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...419شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...420شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...421شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...422شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...423شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 424شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...425شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 426شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 427شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 428شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 429شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 430شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 431شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 432شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 433شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 434شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 435شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 436شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 437شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 438شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 439شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 440شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 441شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 442شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 443شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 444شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 445شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 446شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 447شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 448شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 449شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 450شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 451شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...452شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 453شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...454شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 455شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 456شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 457شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...458شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...459شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 460شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ