به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می برد

1230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از خموشی هر که سر در جیب فکرت می برد

در سخن از دیگران گوی سعادت می برد

آنچنان کز پنبه می سازند پاک آیینه را

خامشی از سینه من گرد کلفت می برد

مصرع برجسته در هنگامه دلمردگان

چون چراغ روز بر پروانه حسرت می برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۳: ...2شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...3شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 4شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...5شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...6شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 7شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...8شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 9شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...10شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...11شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...12شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...13شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...14شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...15شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 16شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 17شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...18شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 19شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 20شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 21شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 22شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...23شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...24شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 25شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 26شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...27شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...28شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...29شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...30شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...31شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...32شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...33شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...34شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...35شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...36شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 37شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...38شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...39شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...40شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...41شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...42شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...43شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...44شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 45شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 46شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...47شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 48شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...49شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...50شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...51شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...52شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...53شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...54شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...55شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...56شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 57شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...58شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 59شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 60شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...61شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 62شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...63شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...64شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...65شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...66شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 67شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 68شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 69شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...70شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...71شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...72شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 73شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 74شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...75شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...76شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...77شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...78شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...79شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...80شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...81شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...82شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...83شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...84شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...85شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...86شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...87شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...88شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...89شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...90شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...91شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...92شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...93شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...94شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...95شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...96شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...97شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...98شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...99شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 100شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...101شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...102شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...103شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...104شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...105شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...106شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...107شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 108شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...109شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...110شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...111شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...112شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...113شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...114شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...115شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 116شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 117شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...118شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 119شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...120شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...121شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...122شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...123شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...124شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...125شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...126شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 127شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 128شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 129شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 130شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 131شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 132شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 133شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 134شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 135شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 136شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 137شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 138شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 139شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 140شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 141شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 142شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 143شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 144شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 145شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 146شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 147شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...148شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 149شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 150شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 151شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 152شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 153شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 154شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 155شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 156شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 157شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...158شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 159شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 160شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 161شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 162شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 163شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 164شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 165شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 166شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 167شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 168شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...169شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 170شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 171شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 172شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 173شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 174شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...175شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 176شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 177شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 178شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 179شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 180شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 181شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 182شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 183شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 184شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 185شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 186شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 187شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 188شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 189شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...190شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 191شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 192شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 193شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 194شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 195شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 196شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 197شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 198شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 199شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 200شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...201شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...202شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...203شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 204شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 205شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 206شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 207شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 208شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 209شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 210شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 211شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...212شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...213شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 214شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 215شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 216شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 217شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 218شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 219شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 220شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 221شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 222شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...223شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 224شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 225شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 226شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 227شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...228شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 229شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 230شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 231شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 232شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 233شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 234شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 235شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 236شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...237شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 238شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 239شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 240شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 241شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 242شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 243شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 244شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 245شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 246شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 247شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 248شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 249شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 250شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 251شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 252شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 253شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 254شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 255شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 256شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 257شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 258شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 259شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 260شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 261شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 262شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 263شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 264شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 265شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 266شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 267شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 268شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 269شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 270شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 271شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 272شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...273شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 274شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 275شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 276شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...277شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 278شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 279شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 280شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 281شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 282شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...283شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 284شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...285شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...286شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 287شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 288شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...289شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 290شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 291شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 292شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...293شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...294شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 295شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 296شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 297شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 298شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 299شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...300شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 301شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 302شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 303شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 304شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...305شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...306شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...307شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...308شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...309شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...310شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 311شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 312شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 313شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...314شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 315شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...316شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...317شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...318شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...319شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...320شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...321شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...322شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...323شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...324شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...325شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...326شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...327شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 328شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 329شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...330شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...331شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 332شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 333شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 334شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 335شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 336شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 337شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 338شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 339شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 340شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 341شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 342شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 343شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 344شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 345شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 346شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 347شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 348شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 349شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 350شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 351شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 352شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 353شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 354شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 355شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 356شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 357شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 358شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 359شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...360شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...361شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 362شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 363شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 364شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 365شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...366شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 367شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...368شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...369شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...370شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...371شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...372شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...373شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...374شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 375شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 376شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 377شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 378شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 379شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 380شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 381شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...382شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 383شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...384شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...385شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...386شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...387شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...388شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...389شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 390شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...391شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 392شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 393شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 394شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 395شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 396شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 397شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 398شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 399شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 400شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 401شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 402شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 403شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 404شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 405شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 406شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 407شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 408شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 409شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 410شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 411شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 412شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 413شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 414شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 415شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 416شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 417شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...418شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 419شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...420شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 421شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 422شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 423شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...424شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...425شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 426شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 427شمارهٔ ۶۰۹: ...428شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 429شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...430شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...431شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 432شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 433شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 434شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 435شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...436شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 437شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...438شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...439شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...440شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...441شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...442شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...443شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...444شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 445شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 446شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 447شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 448شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 449شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 450شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 451شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...452شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 453شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...454شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...455شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...456شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...457شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...458شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...459شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 460شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...461شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 462شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 463شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 464شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 465شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 466شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 467شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 468شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 469شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 470شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 471شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 472شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 473شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 474شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 475شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 476شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 477شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 478شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 479شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 480شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 481شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 482شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 483شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 484شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 485شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 486شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 487شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...488شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 489شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...490شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 491شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 492شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 493شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...494شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...495شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 496شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ