به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند

1220عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند

شمع رفت از انجمن، خاکستر پروانه ماند

گریه ام در دل گره شد، ناله ام بر لب شکست

وای بر قفلی که مفتاحش درون خانه ماند

زیر سقف آسمان نتوان نفس را راست کرد

در دل ما آرزوی نعره مستانه ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...2شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 3شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 4شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...5شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...6شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...7شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...8شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...9شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...10شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...11شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...12شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...13شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...14شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 15شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...16شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...17شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...18شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...19شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...20شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...21شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...22شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 23شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 24شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...25شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 26شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...27شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...28شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...29شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...30شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...31شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...32شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...33شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...34شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 35شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...36شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 37شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 38شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...39شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 40شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...41شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...42شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...43شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...44شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 45شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 46شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 47شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...48شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...49شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...50شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 51شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 52شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...53شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...54شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...55شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...56شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...57شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...58شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...59شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...60شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...61شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...62شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...63شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...64شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...65شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...66شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...67شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...68شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...69شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...70شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...71شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...72شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...73شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...74شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...75شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...76شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...77شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 78شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...79شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...80شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...81شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...82شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...83شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...84شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...85شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 86شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...87شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...88شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...89شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...90شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...91شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...92شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...93شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 94شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 95شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...96شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 97شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...98شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...99شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...100شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...101شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...102شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...103شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...104شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 105شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 106شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 107شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 108شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 109شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 110شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 111شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 112شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 113شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 114شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 115شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 116شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 117شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 118شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 119شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 120شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 121شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 122شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 123شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 124شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 125شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...126شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 127شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 128شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 129شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 130شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 131شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 132شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 133شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 134شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 135شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...136شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 137شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 138شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 139شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 140شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 141شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 142شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 143شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 144شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 145شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 146شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...147شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 148شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 149شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 150شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 151شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 152شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...153شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 154شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 155شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 156شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 157شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 158شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 159شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 160شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 161شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 162شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 163شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 164شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 165شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 166شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 167شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...168شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 169شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 170شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 171شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 172شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 173شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 174شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 175شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 176شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 177شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 178شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...179شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...180شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...181شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 182شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 183شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 184شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 185شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 186شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 187شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 188شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 189شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...190شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...191شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 192شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 193شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 194شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 195شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 196شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 197شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 198شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 199شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 200شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...201شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 202شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 203شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 204شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 205شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...206شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 207شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 208شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 209شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 210شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 211شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 212شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 213شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 214شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...215شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 216شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 217شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 218شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 219شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 220شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 221شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 222شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 223شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 224شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 225شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 226شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 227شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 228شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 229شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 230شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 231شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 232شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 233شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 234شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 235شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 236شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 237شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 238شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 239شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 240شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 241شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 242شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 243شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 244شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 245شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 246شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 247شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 248شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 249شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 250شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...251شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 252شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 253شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 254شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...255شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 256شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 257شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 258شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 259شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 260شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...261شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 262شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...263شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...264شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 265شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 266شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...267شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 268شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 269شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 270شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...271شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...272شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 273شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 274شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 275شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 276شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 277شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...278شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 279شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 280شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 281شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 282شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...283شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...284شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...285شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...286شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...287شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...288شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 289شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 290شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 291شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...292شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 293شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...294شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...295شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...296شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...297شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...298شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...299شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...300شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...301شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...302شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...303شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...304شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...305شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 306شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 307شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...308شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...309شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 310شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 311شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 312شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 313شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 314شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 315شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 316شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 317شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 318شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 319شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 320شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 321شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 322شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 323شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 324شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 325شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 326شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 327شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 328شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 329شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 330شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 331شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 332شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 333شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 334شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 335شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 336شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 337شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...338شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...339شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 340شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 341شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 342شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 343شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...344شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 345شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...346شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...347شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...348شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...349شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...350شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...351شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...352شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 353شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 354شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 355شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 356شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 357شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 358شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 359شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...360شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 361شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...362شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...363شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...364شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...365شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...366شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...367شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 368شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...369شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 370شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 371شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 372شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 373شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 374شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 375شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 376شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 377شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 378شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 379شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 380شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 381شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 382شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 383شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 384شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 385شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 386شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 387شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 388شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 389شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 390شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 391شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 392شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 393شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 394شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 395شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...396شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 397شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...398شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 399شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 400شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 401شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...402شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...403شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 404شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 405شمارهٔ ۶۰۹: ...406شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 407شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...408شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...409شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 410شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 411شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 412شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 413شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...414شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 415شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...416شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...417شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...418شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...419شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...420شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...421شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...422شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 423شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 424شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 425شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 426شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 427شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 428شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 429شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...430شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 431شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...432شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...433شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...434شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...435شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...436شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...437شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 438شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...439شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 440شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 441شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 442شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 443شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 444شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 445شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 446شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 447شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 448شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 449شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 450شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 451شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 452شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 453شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 454شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 455شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 456شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 457شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 458شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 459شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 460شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 461شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 462شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 463شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 464شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 465شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...466شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 467شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...468شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 469شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 470شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 471شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...472شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...473شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 474شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ