به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داده اند

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داده اند

دلربایی را به آن چشم سخنگو داده اند

از کسی پروا ندارد دیده گستاخ من

در دیار حسن چون آیینه ام رو داده اند

در تمنای لب او بوسه های آبدار

می پرستان بر لب جام و لب جو داده اند

بی حنای بیعت گل نیست دستی در چمن

عندلیبان را مگر بیهوشدارو داده اند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 2شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...3شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...4شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...5شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...6شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...7شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...8شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...9شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...10شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...11شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...12شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 13شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...14شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...15شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...16شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...17شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...18شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...19شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...20شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 21شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 22شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...23شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 24شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...25شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...26شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...27شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...28شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...29شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...30شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...31شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...32شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 33شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...34شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 35شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 36شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...37شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 38شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...39شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...40شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...41شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...42شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 43شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 44شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 45شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...46شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...47شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...48شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 49شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 50شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...51شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...52شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...53شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...54شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...55شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...56شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...57شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...58شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...59شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...60شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...61شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...62شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...63شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...64شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...65شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...66شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...67شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...68شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...69شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...70شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...71شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...72شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...73شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...74شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...75شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 76شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...77شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...78شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...79شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...80شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...81شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...82شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...83شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 84شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...85شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...86شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...87شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...88شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...89شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...90شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...91شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 92شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 93شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...94شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 95شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...96شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...97شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...98شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...99شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...100شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...101شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...102شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 103شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 104شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 105شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 106شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 107شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 108شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 109شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 110شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 111شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 112شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 113شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 114شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 115شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 116شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 117شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 118شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 119شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 120شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 121شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 122شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 123شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...124شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 125شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 126شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 127شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 128شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 129شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 130شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 131شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 132شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 133شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...134شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 135شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 136شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 137شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 138شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 139شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 140شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 141شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 142شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 143شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 144شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...145شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 146شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 147شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 148شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 149شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 150شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...151شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 152شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 153شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 154شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 155شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 156شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 157شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 158شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 159شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 160شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 161شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 162شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 163شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 164شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 165شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...166شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 167شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 168شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 169شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 170شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 171شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 172شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 173شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 174شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 175شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 176شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...177شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...178شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...179شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 180شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 181شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 182شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 183شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 184شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 185شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 186شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 187شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...188شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...189شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 190شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 191شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 192شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 193شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 194شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 195شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 196شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 197شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 198شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...199شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 200شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 201شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 202شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 203شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...204شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 205شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 206شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 207شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 208شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 209شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 210شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 211شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 212شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...213شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 214شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 215شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 216شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 217شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 218شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 219شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 220شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 221شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 222شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 223شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 224شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 225شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 226شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 227شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 228شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 229شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 230شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 231شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 232شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 233شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 234شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 235شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 236شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 237شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 238شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 239شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 240شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 241شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 242شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 243شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 244شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 245شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 246شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 247شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 248شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...249شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 250شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 251شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 252شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...253شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 254شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 255شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 256شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 257شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 258شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...259شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 260شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...261شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...262شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 263شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 264شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...265شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 266شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 267شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 268شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...269شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...270شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 271شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 272شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 273شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 274شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 275شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...276شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 277شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 278شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 279شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 280شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...281شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...282شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...283شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...284شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...285شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...286شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 287شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 288شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 289شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...290شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 291شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...292شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...293شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...294شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...295شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...296شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...297شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...298شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...299شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...300شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...301شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...302شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...303شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 304شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 305شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...306شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...307شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 308شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 309شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 310شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 311شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 312شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 313شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 314شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 315شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 316شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 317شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 318شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 319شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 320شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 321شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 322شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 323شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 324شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 325شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 326شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 327شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 328شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 329شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 330شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 331شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 332شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 333شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 334شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 335شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...336شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...337شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 338شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 339شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 340شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 341شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...342شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 343شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...344شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...345شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...346شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...347شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...348شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...349شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...350شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 351شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 352شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 353شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 354شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 355شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 356شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 357شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...358شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 359شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...360شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...361شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...362شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...363شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...364شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...365شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 366شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...367شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 368شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 369شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 370شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 371شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 372شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 373شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 374شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 375شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 376شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 377شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 378شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 379شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 380شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 381شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 382شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 383شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 384شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 385شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 386شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 387شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 388شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 389شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 390شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 391شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 392شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 393شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...394شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 395شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...396شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 397شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 398شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 399شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...400شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...401شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 402شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 403شمارهٔ ۶۰۹: ...404شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 405شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...406شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...407شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 408شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 409شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 410شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 411شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...412شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 413شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...414شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...415شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...416شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...417شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...418شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...419شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...420شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 421شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 422شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 423شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 424شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 425شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 426شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 427شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...428شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 429شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...430شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...431شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...432شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...433شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...434شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...435شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 436شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...437شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 438شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 439شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 440شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 441شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 442شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 443شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 444شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 445شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 446شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 447شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 448شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 449شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 450شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 451شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 452شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 453شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 454شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 455شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 456شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 457شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 458شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 459شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 460شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 461شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 462شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 463شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...464شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 465شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...466شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 467شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 468شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 469شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...470شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...471شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 472شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ