به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد

1340عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد

برگریزان زبان شد، گفتگو آخر نشد

شد به هم پیچیده طومار حیات جاودان

داستان زلف بی پایان او آخر نشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 2شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 3شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 4شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 5شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...6شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...7شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 8شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 9شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...10شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...11شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...12شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...13شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...14شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...15شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...16شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...17شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...18شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...19شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 20شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...21شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...22شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...23شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...24شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...25شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...26شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...27شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 28شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 29شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...30شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 31شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...32شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...33شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...34شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...35شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...36شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...37شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...38شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...39شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 40شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...41شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 42شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 43شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...44شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 45شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...46شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...47شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...48شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...49شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 50شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 51شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 52شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...53شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...54شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...55شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 56شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 57شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...58شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...59شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...60شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...61شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...62شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...63شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...64شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...65شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...66شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...67شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...68شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...69شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...70شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...71شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...72شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...73شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...74شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...75شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...76شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...77شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...78شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...79شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...80شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...81شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...82شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 83شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...84شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...85شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...86شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...87شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...88شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...89شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...90شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 91شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...92شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...93شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...94شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...95شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...96شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...97شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...98شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 99شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 100شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...101شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 102شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...103شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...104شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...105شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...106شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...107شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...108شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...109شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 110شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 111شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 112شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 113شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 114شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 115شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 116شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 117شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 118شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 119شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 120شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 121شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 122شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 123شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 124شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 125شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 126شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 127شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 128شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 129شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 130شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...131شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 132شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 133شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 134شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 135شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 136شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 137شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 138شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 139شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 140شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...141شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 142شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 143شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 144شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 145شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 146شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 147شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 148شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 149شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 150شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 151شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...152شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 153شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 154شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 155شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 156شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 157شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...158شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 159شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 160شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 161شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 162شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 163شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 164شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 165شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 166شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 167شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 168شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 169شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 170شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 171شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 172شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...173شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 174شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 175شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 176شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 177شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 178شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 179شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 180شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 181شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 182شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 183شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...184شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...185شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...186شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 187شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 188شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 189شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 190شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 191شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 192شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 193شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 194شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...195شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...196شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 197شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 198شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 199شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 200شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 201شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 202شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 203شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 204شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 205شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...206شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 207شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 208شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 209شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 210شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...211شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 212شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 213شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 214شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 215شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 216شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 217شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 218شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 219شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...220شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 221شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 222شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 223شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 224شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 225شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 226شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 227شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 228شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 229شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 230شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 231شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 232شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 233شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 234شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 235شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 236شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 237شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 238شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 239شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 240شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 241شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 242شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 243شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 244شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 245شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 246شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 247شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 248شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 249شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 250شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 251شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 252شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 253شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 254شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 255شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...256شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 257شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 258شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 259شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...260شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 261شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 262شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 263شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 264شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 265شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...266شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 267شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...268شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...269شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 270شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 271شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...272شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 273شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 274شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 275شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...276شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...277شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 278شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 279شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 280شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 281شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 282شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...283شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 284شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 285شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 286شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 287شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...288شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...289شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...290شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...291شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...292شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...293شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 294شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 295شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 296شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...297شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 298شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...299شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...300شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...301شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...302شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...303شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...304شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...305شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...306شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...307شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...308شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...309شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...310شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 311شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 312شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...313شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...314شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 315شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 316شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 317شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 318شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 319شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 320شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 321شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 322شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 323شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 324شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 325شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 326شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 327شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 328شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 329شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 330شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 331شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 332شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 333شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 334شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 335شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 336شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 337شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 338شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 339شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 340شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 341شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 342شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...343شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...344شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 345شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 346شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 347شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 348شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...349شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 350شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...351شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...352شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...353شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...354شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...355شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...356شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...357شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 358شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 359شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 360شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 361شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 362شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 363شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 364شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...365شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 366شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...367شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...368شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...369شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...370شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...371شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...372شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 373شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...374شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 375شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 376شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 377شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 378شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 379شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 380شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 381شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 382شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 383شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 384شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 385شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 386شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 387شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 388شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 389شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 390شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 391شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 392شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 393شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 394شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 395شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 396شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 397شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 398شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 399شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 400شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...401شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 402شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...403شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 404شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 405شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 406شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...407شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...408شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 409شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 410شمارهٔ ۶۰۹: ...411شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 412شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...413شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...414شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 415شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 416شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 417شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 418شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...419شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 420شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...421شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...422شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...423شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...424شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...425شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...426شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...427شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 428شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 429شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 430شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 431شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 432شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 433شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 434شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...435شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 436شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...437شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...438شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...439شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...440شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...441شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...442شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 443شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...444شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 445شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 446شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 447شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 448شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 449شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 450شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 451شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 452شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 453شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 454شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 455شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 456شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 457شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 458شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 459شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 460شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 461شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 462شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 463شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 464شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 465شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 466شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 467شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 468شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 469شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 470شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...471شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 472شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...473شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 474شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 475شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 476شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...477شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...478شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 479شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ