به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ماند

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ماند

چشم بلبل در پی آن طره دستار ماند

روی حرف طوطیان هر چند با آیینه است

دید تا آیینه ات را طوطی از گفتار ماند

می سراید زاغ خط او به آواز بلند

کز گلستانش همین خار سر دیوار ماند

پنجه دشمن گریبان مرا از بخت بد

نوبت دامن گرفتن چون رسید از کار ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 2شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...3شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...4شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 5شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 6شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...7شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...8شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...9شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...10شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...11شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...12شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...13شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...14شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...15شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...16شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 17شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...18شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...19شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...20شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...21شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...22شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...23شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...24شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 25شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 26شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...27شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 28شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...29شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...30شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...31شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...32شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...33شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...34شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...35شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...36شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 37شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...38شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 39شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 40شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...41شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 42شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...43شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...44شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...45شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...46شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 47شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 48شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 49شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...50شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...51شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...52شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 53شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 54شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...55شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...56شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...57شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...58شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...59شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...60شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...61شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...62شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...63شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...64شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...65شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...66شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...67شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...68شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...69شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...70شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...71شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...72شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...73شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...74شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...75شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...76شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...77شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...78شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...79شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 80شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...81شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...82شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...83شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...84شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...85شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...86شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...87شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 88شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...89شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...90شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...91شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...92شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...93شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...94شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...95شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 96شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 97شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...98شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 99شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...100شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...101شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...102شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...103شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...104شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...105شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...106شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 107شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 108شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 109شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 110شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 111شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 112شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 113شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 114شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 115شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 116شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 117شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 118شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 119شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 120شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 121شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 122شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 123شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 124شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 125شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 126شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 127شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...128شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 129شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 130شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 131شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 132شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 133شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 134شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 135شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 136شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 137شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...138شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 139شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 140شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 141شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 142شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 143شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 144شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 145شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 146شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 147شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 148شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...149شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 150شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 151شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 152شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 153شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 154شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...155شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 156شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 157شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 158شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 159شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 160شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 161شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 162شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 163شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 164شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 165شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 166شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 167شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 168شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 169شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...170شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 171شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 172شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 173شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 174شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 175شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 176شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 177شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 178شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 179شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 180شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...181شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...182شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...183شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 184شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 185شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 186شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 187شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 188شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 189شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 190شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 191شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...192شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...193شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 194شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 195شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 196شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 197شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 198شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 199شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 200شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 201شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 202شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...203شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 204شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 205شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 206شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 207شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...208شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 209شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 210شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 211شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 212شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 213شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 214شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 215شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 216شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...217شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 218شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 219شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 220شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 221شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 222شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 223شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 224شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 225شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 226شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 227شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 228شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 229شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 230شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 231شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 232شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 233شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 234شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 235شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 236شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 237شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 238شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 239شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 240شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 241شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 242شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 243شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 244شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 245شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 246شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 247شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 248شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 249شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 250شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 251شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 252شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...253شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 254شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 255شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 256شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...257شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 258شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 259شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 260شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 261شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 262شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...263شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 264شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...265شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...266شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 267شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 268شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...269شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 270شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 271شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 272شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...273شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...274شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 275شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 276شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 277شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 278شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 279شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...280شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 281شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 282شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 283شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 284شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...285شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...286شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...287شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...288شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...289شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...290شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 291شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 292شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 293شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...294شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 295شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...296شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...297شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...298شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...299شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...300شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...301شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...302شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...303شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...304شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...305شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...306شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...307شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 308شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 309شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...310شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...311شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 312شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 313شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 314شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 315شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 316شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 317شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 318شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 319شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 320شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 321شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 322شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 323شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 324شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 325شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 326شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 327شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 328شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 329شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 330شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 331شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 332شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 333شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 334شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 335شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 336شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 337شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 338شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 339شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...340شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...341شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 342شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 343شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 344شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 345شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...346شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 347شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...348شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...349شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...350شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...351شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...352شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...353شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...354شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 355شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 356شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 357شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 358شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 359شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 360شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 361شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...362شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 363شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...364شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...365شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...366شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...367شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...368شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...369شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 370شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...371شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 372شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 373شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 374شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 375شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 376شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 377شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 378شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 379شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 380شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 381شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 382شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 383شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 384شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 385شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 386شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 387شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 388شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 389شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 390شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 391شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 392شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 393شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 394شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 395شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 396شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 397شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...398شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 399شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...400شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 401شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 402شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 403شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...404شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...405شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 406شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 407شمارهٔ ۶۰۹: ...408شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 409شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...410شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...411شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 412شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 413شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 414شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 415شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...416شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 417شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...418شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...419شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...420شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...421شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...422شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...423شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...424شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 425شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 426شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 427شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 428شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 429شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 430شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 431شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...432شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 433شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...434شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...435شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...436شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...437شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...438شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...439شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 440شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...441شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 442شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 443شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 444شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 445شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 446شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 447شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 448شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 449شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 450شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 451شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 452شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 453شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 454شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 455شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 456شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 457شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 458شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 459شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 460شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 461شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 462شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 463شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 464شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 465شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 466شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 467شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...468شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 469شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...470شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 471شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 472شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 473شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...474شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...475شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 476شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ