به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سیر شد

1160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سیر شد

نافه تا افتاد دور از ناف آهو پیر شد

روزی لب تشنگان را می دهد سامان خدا

دایه هر خونی که خورد از دست طفلان، شیر شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...2شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...3شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...4شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...5شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 6شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 7شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...8شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 9شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 10شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 11شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 12شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...13شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...14شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 15شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 16شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...17شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...18شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...19شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...20شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...21شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...22شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...23شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...24شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...25شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...26شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 27شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...28شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...29شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...30شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...31شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...32شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...33شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...34شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 35شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 36شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...37شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 38شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...39شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...40شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...41شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...42شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...43شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...44شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...45شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...46شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 47شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...48شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 49شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 50شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...51شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 52شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...53شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...54شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...55شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...56شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 57شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 58شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 59شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...60شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...61شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...62شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 63شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 64شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...65شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...66شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...67شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...68شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...69شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...70شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...71شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...72شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...73شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...74شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...75شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...76شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...77شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...78شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...79شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...80شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...81شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...82شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...83شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...84شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...85شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...86شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...87شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...88شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...89شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 90شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...91شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...92شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...93شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...94شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...95شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...96شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...97شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 98شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...99شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...100شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...101شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...102شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...103شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...104شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...105شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 106شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 107شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...108شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 109شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...110شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...111شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...112شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...113شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...114شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...115شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...116شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 117شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 118شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 119شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 120شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 121شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 122شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 123شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 124شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 125شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 126شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 127شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 128شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 129شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 130شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 131شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 132شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 133شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 134شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 135شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 136شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 137شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...138شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 139شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 140شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 141شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 142شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 143شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 144شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 145شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 146شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 147شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...148شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 149شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 150شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 151شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 152شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 153شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 154شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 155شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 156شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 157شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 158شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...159شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 160شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 161شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 162شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 163شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 164شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...165شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 166شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 167شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 168شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 169شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 170شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 171شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 172شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 173شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 174شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 175شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 176شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 177شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 178شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 179شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...180شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 181شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 182شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 183شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 184شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 185شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 186شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 187شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 188شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 189شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 190شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...191شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...192شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...193شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 194شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 195شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 196شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 197شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 198شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 199شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 200شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 201شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...202شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...203شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 204شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 205شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 206شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 207شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 208شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 209شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 210شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 211شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 212شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...213شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 214شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 215شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 216شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 217شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...218شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 219شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 220شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 221شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 222شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 223شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 224شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 225شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 226شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...227شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 228شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 229شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 230شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 231شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 232شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 233شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 234شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 235شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 236شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 237شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 238شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 239شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 240شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 241شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 242شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 243شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 244شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 245شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 246شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 247شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 248شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 249شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 250شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 251شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 252شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 253شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 254شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 255شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 256شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 257شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 258شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 259شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 260شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 261شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 262شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...263شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 264شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 265شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 266شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...267شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 268شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 269شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 270شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 271شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 272شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...273شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 274شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...275شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...276شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 277شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 278شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...279شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 280شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 281شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 282شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...283شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...284شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 285شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 286شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 287شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 288شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 289شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...290شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 291شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 292شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 293شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 294شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...295شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...296شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...297شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...298شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...299شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...300شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 301شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 302شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 303شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...304شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 305شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...306شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...307شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...308شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...309شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...310شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...311شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...312شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...313شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...314شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...315شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...316شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...317شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 318شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 319شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...320شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...321شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 322شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 323شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 324شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 325شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 326شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 327شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 328شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 329شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 330شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 331شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 332شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 333شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 334شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 335شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 336شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 337شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 338شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 339شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 340شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 341شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 342شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 343شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 344شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 345شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 346شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 347شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 348شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 349شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...350شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...351شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 352شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 353شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 354شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 355شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...356شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 357شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...358شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...359شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...360شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...361شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...362شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...363شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...364شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 365شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 366شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 367شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 368شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 369شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 370شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 371شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...372شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 373شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...374شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...375شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...376شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...377شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...378شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...379شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 380شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...381شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 382شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 383شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 384شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 385شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 386شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 387شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 388شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 389شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 390شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 391شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 392شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 393شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 394شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 395شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 396شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 397شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 398شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 399شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 400شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 401شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 402شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 403شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 404شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 405شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 406شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 407شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...408شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 409شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...410شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 411شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 412شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 413شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...414شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...415شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 416شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 417شمارهٔ ۶۰۹: ...418شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 419شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...420شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...421شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 422شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 423شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 424شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 425شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...426شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 427شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...428شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...429شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...430شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...431شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...432شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...433شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...434شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 435شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 436شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 437شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 438شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 439شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 440شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 441شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...442شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 443شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...444شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...445شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...446شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...447شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...448شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...449شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 450شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...451شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 452شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 453شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 454شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 455شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 456شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 457شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 458شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 459شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 460شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 461شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 462شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 463شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 464شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 465شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 466شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 467شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 468شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 469شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 470شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 471شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 472شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 473شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 474شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 475شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 476شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 477شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...478شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 479شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...480شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 481شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 482شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 483شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...484شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...485شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 486شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ