به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست

980عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در گلشن وجود ره بوالفضول نیست

برگ خزان رسیده او بی اصول نیست

داغ است عشق از دل بی آرزوی من

خون می خورد کریم چو مهمان فضول نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 2شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 3شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 4شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...5شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 6شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 7شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 8شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 9شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 10شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 11شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 12شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 13شمارهٔ ۱۸۳: ...14شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...15شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 16شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...17شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...18شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 19شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...20شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 21شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...22شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...23شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...24شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...25شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...26شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...27شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 28شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 29شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...30شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 31شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 32شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 33شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 34شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...35شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...36شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 37شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 38شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...39شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...40شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...41شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...42شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...43شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...44شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...45شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...46شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...47شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...48شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 49شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...50شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...51شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...52شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...53شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...54شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...55شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...56شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 57شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 58شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...59شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 60شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...61شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...62شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...63شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...64شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...65شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...66شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...67شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...68شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 69شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...70شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 71شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 72شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...73شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 74شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...75شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...76شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...77شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...78شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 79شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 80شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 81شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...82شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...83شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...84شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 85شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 86شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...87شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...88شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...89شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...90شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...91شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...92شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...93شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...94شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...95شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...96شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...97شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...98شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...99شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...100شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...101شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...102شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...103شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...104شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...105شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...106شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...107شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...108شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...109شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...110شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...111شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 112شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...113شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...114شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...115شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...116شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...117شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...118شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...119شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 120شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...121شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...122شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...123شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...124شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...125شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...126شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...127شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 128شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 129شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...130شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 131شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...132شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...133شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...134شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...135شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...136شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...137شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...138شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 139شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 140شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 141شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 142شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 143شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 144شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 145شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 146شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 147شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 148شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 149شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 150شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 151شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 152شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 153شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 154شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 155شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 156شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 157شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 158شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 159شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...160شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 161شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 162شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 163شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 164شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 165شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 166شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 167شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 168شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 169شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...170شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 171شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 172شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 173شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 174شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 175شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 176شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 177شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 178شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 179شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 180شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...181شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 182شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 183شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 184شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 185شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 186شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...187شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 188شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 189شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 190شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 191شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 192شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 193شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 194شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 195شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 196شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 197شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 198شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 199شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 200شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 201شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...202شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 203شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 204شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 205شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 206شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 207شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 208شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 209شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 210شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 211شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 212شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...213شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...214شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...215شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 216شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 217شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 218شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 219شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 220شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 221شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 222شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 223شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...224شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...225شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 226شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 227شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 228شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 229شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 230شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 231شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 232شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 233شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 234شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...235شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 236شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 237شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 238شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 239شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...240شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 241شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 242شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 243شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 244شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 245شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 246شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 247شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 248شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...249شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 250شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 251شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 252شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 253شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 254شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 255شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 256شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 257شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 258شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 259شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 260شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 261شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 262شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 263شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 264شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 265شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 266شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 267شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 268شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 269شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 270شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 271شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 272شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 273شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 274شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 275شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 276شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 277شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 278شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 279شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 280شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 281شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 282شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 283شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 284شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...285شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 286شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 287شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 288شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...289شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 290شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 291شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 292شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 293شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 294شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...295شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 296شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...297شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...298شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 299شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 300شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...301شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 302شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 303شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 304شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...305شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...306شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 307شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 308شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 309شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 310شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 311شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...312شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 313شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 314شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 315شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 316شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...317شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...318شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...319شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...320شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...321شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...322شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 323شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 324شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 325شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...326شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 327شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...328شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...329شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...330شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...331شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...332شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...333شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...334شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...335شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...336شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...337شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...338شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...339شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 340شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 341شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...342شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...343شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 344شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 345شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 346شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 347شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 348شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 349شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 350شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 351شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 352شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 353شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 354شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 355شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 356شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 357شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 358شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 359شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 360شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 361شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 362شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 363شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 364شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 365شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 366شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 367شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 368شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 369شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 370شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 371شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...372شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...373شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 374شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 375شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 376شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 377شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...378شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 379شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...380شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...381شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...382شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...383شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...384شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...385شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...386شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 387شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 388شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 389شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 390شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 391شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 392شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 393شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...394شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 395شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...396شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...397شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...398شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...399شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...400شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...401شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 402شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...403شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 404شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 405شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 406شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 407شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 408شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 409شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 410شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 411شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 412شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 413شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 414شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 415شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 416شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 417شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 418شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 419شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 420شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 421شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 422شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 423شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 424شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 425شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 426شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 427شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 428شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 429شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...430شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 431شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...432شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 433شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 434شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 435شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...436شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...437شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 438شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 439شمارهٔ ۶۰۹: ...440شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 441شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...442شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...443شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 444شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 445شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 446شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 447شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...448شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 449شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...450شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...451شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...452شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...453شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...454شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...455شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...456شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 457شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 458شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 459شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 460شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 461شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 462شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 463شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...464شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 465شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...466شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...467شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...468شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...469شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...470شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...471شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 472شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...473شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 474شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 475شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 476شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 477شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 478شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 479شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 480شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 481شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 482شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 483شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 484شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 485شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 486شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 487شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 488شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 489شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 490شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 491شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 492شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 493شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 494شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 495شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 496شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 497شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 498شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 499شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...500شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 501شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...502شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 503شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 504شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 505شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...506شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...507شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 508شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ