به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

می بی نمک صحبت احباب حرام است

می چیست، گر انصاف بود آب حرام است

با ساغر شبگیر، سراسر مزه دارد

در خانه نشستن شب مهتاب حرام است

در مشرب ما جوهریان گهر وقت

غیر از شب آدینه می ناب حرام است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 2شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 3شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 4شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 5شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 6شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 7شمارهٔ ۱۸۳: ...8شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...9شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 10شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...11شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...12شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 13شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...14شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 15شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...16شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...17شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...18شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...19شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...20شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...21شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 22شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 23شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...24شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 25شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 26شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 27شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 28شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...29شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...30شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 31شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 32شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...33شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...34شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...35شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...36شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...37شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...38شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...39شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...40شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...41شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...42شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 43شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...44شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...45شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...46شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...47شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...48شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...49شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...50شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 51شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 52شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...53شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 54شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...55شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...56شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...57شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...58شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...59شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...60شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...61شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...62شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 63شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...64شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 65شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 66شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...67شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 68شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...69شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...70شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...71شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...72شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 73شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 74شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 75شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...76شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...77شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...78شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 79شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 80شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...81شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...82شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...83شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...84شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...85شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...86شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...87شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...88شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...89شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...90شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...91شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...92شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...93شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...94شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...95شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...96شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...97شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...98شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...99شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...100شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...101شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...102شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...103شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...104شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...105شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 106شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...107شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...108شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...109شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...110شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...111شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...112شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...113شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 114شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...115شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...116شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...117شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...118شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...119شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...120شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...121شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 122شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 123شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...124شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 125شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...126شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...127شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...128شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...129شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...130شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...131شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...132شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 133شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 134شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 135شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 136شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 137شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 138شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 139شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 140شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 141شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 142شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 143شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 144شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 145شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 146شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 147شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 148شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 149شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 150شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 151شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 152شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 153شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...154شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 155شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 156شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 157شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 158شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 159شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 160شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 161شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 162شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 163شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...164شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 165شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 166شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 167شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 168شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 169شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 170شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 171شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 172شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 173شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 174شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...175شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 176شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 177شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 178شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 179شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 180شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...181شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 182شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 183شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 184شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 185شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 186شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 187شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 188شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 189شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 190شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 191شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 192شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 193شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 194شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 195شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...196شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 197شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 198شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 199شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 200شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 201شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 202شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 203شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 204شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 205شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 206شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...207شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...208شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...209شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 210شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 211شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 212شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 213شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 214شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 215شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 216شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 217شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...218شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...219شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 220شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 221شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 222شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 223شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 224شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 225شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 226شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 227شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 228شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...229شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 230شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 231شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 232شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 233شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...234شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 235شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 236شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 237شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 238شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 239شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 240شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 241شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 242شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...243شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 244شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 245شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 246شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 247شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 248شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 249شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 250شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 251شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 252شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 253شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 254شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 255شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 256شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 257شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 258شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 259شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 260شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 261شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 262شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 263شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 264شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 265شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 266شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 267شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 268شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 269شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 270شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 271شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 272شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 273شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 274شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 275شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 276شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 277شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 278شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...279شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 280شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 281شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 282شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...283شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 284شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 285شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 286شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 287شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 288شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...289شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 290شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...291شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...292شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 293شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 294شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...295شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 296شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 297شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 298شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...299شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...300شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 301شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 302شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 303شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 304شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 305شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...306شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 307شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 308شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 309شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 310شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...311شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...312شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...313شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...314شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...315شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...316شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 317شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 318شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 319شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...320شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 321شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...322شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...323شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...324شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...325شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...326شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...327شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...328شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...329شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...330شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...331شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...332شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...333شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 334شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 335شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...336شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...337شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 338شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 339شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 340شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 341شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 342شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 343شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 344شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 345شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 346شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 347شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 348شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 349شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 350شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 351شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 352شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 353شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 354شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 355شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 356شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 357شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 358شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 359شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 360شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 361شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 362شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 363شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 364شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 365شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...366شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...367شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 368شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 369شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 370شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 371شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...372شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 373شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...374شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...375شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...376شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...377شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...378شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...379شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...380شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 381شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 382شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 383شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 384شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 385شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 386شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 387شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...388شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 389شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...390شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...391شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...392شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...393شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...394شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...395شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 396شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...397شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 398شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 399شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 400شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 401شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 402شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 403شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 404شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 405شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 406شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 407شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 408شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 409شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 410شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 411شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 412شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 413شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 414شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 415شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 416شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 417شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 418شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 419شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 420شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 421شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 422شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 423شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...424شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 425شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...426شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 427شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 428شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 429شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...430شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...431شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 432شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 433شمارهٔ ۶۰۹: ...434شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 435شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...436شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...437شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 438شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 439شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 440شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 441شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...442شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 443شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...444شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...445شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...446شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...447شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...448شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...449شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...450شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 451شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 452شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 453شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 454شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 455شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 456شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 457شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...458شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 459شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...460شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...461شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...462شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...463شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...464شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...465شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 466شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...467شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 468شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 469شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 470شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 471شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 472شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 473شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 474شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 475شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 476شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 477شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 478شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 479شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 480شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 481شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 482شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 483شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 484شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 485شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 486شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 487شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 488شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 489شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 490شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 491شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 492شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 493شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...494شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 495شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...496شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 497شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 498شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 499شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...500شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...501شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 502شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ