به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت؟

از بی تهی اشک نظرباز توان سوخت

مردیم درین خانه دلگیر قفس، چند

از شوق هم آغوشی پرواز توان سوخت؟

واسوختگی شیوه ما نیست، وگرنه

از یک سخن سرد دل ناز توان سوخت

گر در گذری از سر یک غنچه تبسم

از شعله غیرت دل اعجاز توان سوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...2شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 3شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 4شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 5شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 6شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 7شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 8شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 9شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 10شمارهٔ ۱۸۳: ...11شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...12شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 13شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...14شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...15شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 16شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...17شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 18شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...19شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...20شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...21شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...22شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...23شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...24شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 25شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 26شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...27شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 28شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 29شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 30شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 31شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...32شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...33شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 34شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 35شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...36شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...37شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...38شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...39شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...40شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...41شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...42شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...43شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...44شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...45شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 46شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...47شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...48شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...49شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...50شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...51شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...52شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...53شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 54شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 55شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...56شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 57شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...58شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...59شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...60شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...61شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...62شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...63شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...64شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...65شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 66شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...67شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 68شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 69شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...70شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 71شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...72شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...73شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...74شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...75شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 76شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 77شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 78شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...79شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...80شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...81شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 82شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 83شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...84شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...85شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...86شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...87شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...88شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...89شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...90شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...91شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...92شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...93شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...94شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...95شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...96شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...97شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...98شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...99شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...100شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...101شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...102شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...103شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...104شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...105شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...106شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...107شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...108شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 109شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...110شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...111شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...112شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...113شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...114شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...115شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...116شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 117شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...118شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...119شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...120شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...121شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...122شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...123شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...124شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 125شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 126شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...127شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 128شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...129شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...130شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...131شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...132شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...133شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...134شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...135شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 136شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 137شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 138شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 139شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 140شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 141شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 142شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 143شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 144شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 145شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 146شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 147شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 148شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 149شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 150شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 151شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 152شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 153شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 154شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 155شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 156شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...157شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 158شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 159شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 160شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 161شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 162شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 163شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 164شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 165شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 166شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...167شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 168شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 169شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 170شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 171شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 172شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 173شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 174شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 175شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 176شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 177شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...178شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 179شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 180شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 181شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 182شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 183شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...184شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 185شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 186شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 187شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 188شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 189شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 190شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 191شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 192شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 193شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 194شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 195شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 196شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 197شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 198شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...199شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 200شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 201شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 202شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 203شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 204شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 205شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 206شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 207شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 208شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 209شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...210شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...211شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...212شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 213شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 214شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 215شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 216شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 217شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 218شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 219شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 220شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...221شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...222شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 223شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 224شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 225شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 226شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 227شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 228شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 229شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 230شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 231شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...232شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 233شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 234شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 235شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 236شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...237شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 238شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 239شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 240شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 241شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 242شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 243شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 244شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 245شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...246شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 247شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 248شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 249شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 250شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 251شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 252شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 253شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 254شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 255شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 256شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 257شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 258شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 259شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 260شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 261شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 262شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 263شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 264شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 265شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 266شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 267شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 268شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 269شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 270شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 271شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 272شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 273شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 274شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 275شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 276شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 277شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 278شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 279شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 280شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 281شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...282شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 283شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 284شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 285شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...286شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 287شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 288شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 289شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 290شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 291شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...292شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 293شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...294شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...295شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 296شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 297شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...298شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 299شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 300شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 301شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...302شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...303شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 304شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 305شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 306شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 307شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 308شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...309شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 310شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 311شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 312شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 313شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...314شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...315شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...316شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...317شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...318شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...319شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 320شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 321شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 322شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...323شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 324شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...325شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...326شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...327شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...328شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...329شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...330شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...331شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...332شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...333شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...334شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...335شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...336شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 337شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 338شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...339شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...340شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 341شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 342شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 343شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 344شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 345شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 346شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 347شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 348شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 349شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 350شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 351شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 352شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 353شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 354شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 355شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 356شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 357شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 358شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 359شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 360شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 361شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 362شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 363شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 364شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 365شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 366شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 367شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 368شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...369شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...370شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 371شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 372شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 373شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 374شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...375شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 376شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...377شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...378شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...379شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...380شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...381شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...382شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...383شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 384شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 385شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 386شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 387شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 388شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 389شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 390شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...391شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 392شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...393شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...394شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...395شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...396شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...397شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...398شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 399شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...400شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 401شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 402شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 403شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 404شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 405شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 406شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 407شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 408شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 409شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 410شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 411شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 412شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 413شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 414شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 415شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 416شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 417شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 418شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 419شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 420شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 421شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 422شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 423شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 424شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 425شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 426شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...427شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 428شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...429شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 430شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 431شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 432شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...433شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...434شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 435شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 436شمارهٔ ۶۰۹: ...437شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 438شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...439شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...440شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 441شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 442شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 443شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 444شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...445شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 446شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...447شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...448شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...449شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...450شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...451شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...452شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...453شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 454شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 455شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 456شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 457شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 458شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 459شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 460شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...461شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 462شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...463شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...464شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...465شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...466شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...467شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...468شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 469شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...470شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 471شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 472شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 473شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 474شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 475شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 476شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 477شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 478شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 479شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 480شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 481شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 482شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 483شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 484شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 485شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 486شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 487شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 488شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 489شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 490شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 491شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 492شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 493شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 494شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 495شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 496شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...497شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 498شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...499شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 500شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 501شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 502شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...503شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...504شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 505شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ