به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۴۸: خیال طره او در دل خراب گذشت

1070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خیال طره او در دل خراب گذشت

چه موج بود که مستانه بر حباب گذشت

کجایی ای نفس عقده سوز باد سحر

که عمر غنچه ما در ته نقاب گذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۷: ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیست 2شمارهٔ ۱۴۸: خیال طره او در دل خراب گذشت 3شمارهٔ ۱۴۹: مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت 4شمارهٔ ۱۵۰: ترخنده از عرق به می ناب زد رخت 5شمارهٔ ۱۵۱: هستی نماند و در سر پوچ آرزو بجاست 6شمارهٔ ۱۵۲: ز اهل سخن مپرس مقام سخن کجاست 7شمارهٔ ۱۵۳: ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست 8شمارهٔ ۱۵۴: چون غنچه گر زبان تو با دل موافق ا ...9شمارهٔ ۱۵۵: موج خطر سفینه اهل توکل است 10شمارهٔ ۱۵۶: یعقوب بد نکرد که در هجر چشم باخت 11شمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است 12شمارهٔ ۱۵۸: نرمی حصار عافیت جان روشن است 13شمارهٔ ۱۵۹: ناخن به سینه ریزی حسن هلال ازوست 14شمارهٔ ۱۶۰: تا عارضت ز آتش می برفروخته است 15شمارهٔ ۱۶۱: زلفت که همچو شام غریبان گرفته است 16شمارهٔ ۱۶۲: از سرد مهری آتش شوقم فسرده است 17شمارهٔ ۱۶۳: در جوش خلق کعبه حاجات گم شده است 18شمارهٔ ۱۶۴: خال تو ریشه در شکرستان دوانده است 19شمارهٔ ۱۶۵: دل بی خیال طایر شهپر بریده است 20شمارهٔ ۱۶۶: از پسته تو شور ملاحت چکیده است 21شمارهٔ ۱۶۷: آتش ز شرم خوی تو تا سر کشیده است 22شمارهٔ ۱۶۸: دارد سری به کاکل او هر سری که هست 23شمارهٔ ۱۶۹: (در زیر آسمان دل بی اضطراب نیست 24شمارهٔ ۱۷۰: عشق ترا به رونق ما احتیاج نیست 25شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 26شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 27شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 28شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...29شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 30شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 31شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 32شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 33شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 34شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 35شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 36شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 37شمارهٔ ۱۸۳: ...38شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...39شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 40شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...41شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...42شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 43شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...44شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 45شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...46شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...47شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...48شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...49شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...50شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...51شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 52شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 53شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...54شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 55شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 56شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 57شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 58شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...59شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...60شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 61شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 62شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...63شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...64شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...65شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...66شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...67شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...68شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...69شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...70شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...71شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...72شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 73شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...74شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...75شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...76شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...77شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...78شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...79شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...80شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 81شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 82شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...83شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 84شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...85شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...86شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...87شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...88شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...89شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...90شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...91شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...92شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 93شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...94شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 95شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 96شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...97شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 98شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...99شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...100شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...101شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...102شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 103شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 104شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 105شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...106شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...107شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...108شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 109شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 110شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...111شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...112شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...113شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...114شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...115شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...116شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...117شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...118شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...119شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...120شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...121شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...122شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...123شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...124شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...125شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...126شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...127شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...128شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...129شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...130شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...131شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...132شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...133شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...134شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...135شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 136شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...137شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...138شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...139شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...140شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...141شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...142شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...143شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 144شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...145شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...146شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...147شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...148شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...149شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...150شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...151شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 152شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 153شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...154شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 155شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...156شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...157شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...158شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...159شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...160شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...161شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...162شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 163شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 164شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 165شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 166شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 167شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 168شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 169شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 170شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 171شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 172شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 173شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 174شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 175شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 176شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 177شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 178شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 179شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 180شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 181شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 182شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 183شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...184شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 185شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 186شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 187شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 188شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 189شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 190شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 191شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 192شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 193شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...194شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 195شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 196شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 197شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 198شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 199شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 200شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 201شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 202شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 203شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 204شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...205شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 206شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 207شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 208شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 209شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 210شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...211شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 212شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 213شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 214شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 215شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 216شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 217شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 218شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 219شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 220شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 221شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 222شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 223شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 224شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 225شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...226شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 227شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 228شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 229شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 230شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 231شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 232شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 233شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 234شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 235شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 236شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...237شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...238شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...239شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 240شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 241شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 242شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 243شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 244شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 245شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 246شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 247شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...248شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...249شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 250شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 251شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 252شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 253شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 254شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 255شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 256شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 257شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 258شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...259شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 260شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 261شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 262شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 263شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...264شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 265شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 266شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 267شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 268شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 269شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 270شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 271شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 272شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...273شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 274شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 275شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 276شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 277شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 278شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 279شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 280شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 281شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 282شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 283شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 284شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 285شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 286شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 287شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 288شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 289شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 290شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 291شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 292شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 293شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 294شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 295شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 296شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 297شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 298شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 299شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 300شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 301شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 302شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 303شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 304شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 305شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 306شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 307شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 308شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...309شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 310شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 311شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 312شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...313شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 314شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 315شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 316شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 317شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 318شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...319شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 320شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...321شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...322شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 323شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 324شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...325شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 326شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 327شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 328شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...329شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...330شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 331شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 332شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 333شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 334شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 335شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...336شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 337شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 338شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 339شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 340شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...341شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...342شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...343شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...344شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...345شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...346شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 347شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 348شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 349شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...350شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 351شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...352شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...353شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...354شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...355شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...356شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...357شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...358شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...359شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...360شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...361شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...362شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...363شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 364شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 365شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...366شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...367شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 368شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 369شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 370شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 371شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 372شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 373شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 374شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 375شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 376شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 377شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 378شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 379شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 380شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 381شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 382شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 383شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 384شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 385شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 386شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 387شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 388شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 389شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 390شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 391شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 392شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 393شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 394شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 395شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...396شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...397شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 398شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 399شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 400شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 401شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...402شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 403شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...404شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...405شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...406شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...407شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...408شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...409شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...410شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 411شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 412شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 413شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 414شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 415شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 416شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 417شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...418شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 419شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...420شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...421شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...422شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...423شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...424شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...425شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 426شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...427شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 428شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 429شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 430شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 431شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 432شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 433شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 434شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 435شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 436شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 437شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 438شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 439شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 440شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 441شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 442شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 443شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 444شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 445شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 446شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 447شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 448شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 449شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 450شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 451شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 452شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 453شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...454شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 455شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...456شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 457شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 458شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 459شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...460شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...461شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 462شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 463شمارهٔ ۶۰۹: ...464شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 465شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...466شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...467شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 468شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 469شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 470شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 471شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...472شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 473شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...474شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...475شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...476شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...477شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...478شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...479شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...480شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 481شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 482شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 483شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 484شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 485شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 486شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 487شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...488شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 489شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...490شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...491شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...492شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...493شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...494شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...495شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 496شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...497شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 498شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 499شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 500شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 501شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 502شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 503شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 504شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 505شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 506شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 507شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 508شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 509شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 510شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 511شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 512شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 513شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 514شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 515شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 516شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 517شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 518شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 519شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 520شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 521شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 522شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 523شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...524شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 525شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...526شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 527شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 528شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 529شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...530شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...531شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 532شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ