به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است

1100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

امروز حسن خط به رخ او مسلم است

یاقوت از شکسته آن زلف، درهم است

در چشم داغ من که به ماتم نشسته است

هر ناخنی اشاره به ماه محرم است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۶: یعقوب بد نکرد که در هجر چشم باخت 2شمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است 3شمارهٔ ۱۵۸: نرمی حصار عافیت جان روشن است 4شمارهٔ ۱۵۹: ناخن به سینه ریزی حسن هلال ازوست 5شمارهٔ ۱۶۰: تا عارضت ز آتش می برفروخته است 6شمارهٔ ۱۶۱: زلفت که همچو شام غریبان گرفته است 7شمارهٔ ۱۶۲: از سرد مهری آتش شوقم فسرده است 8شمارهٔ ۱۶۳: در جوش خلق کعبه حاجات گم شده است 9شمارهٔ ۱۶۴: خال تو ریشه در شکرستان دوانده است 10شمارهٔ ۱۶۵: دل بی خیال طایر شهپر بریده است 11شمارهٔ ۱۶۶: از پسته تو شور ملاحت چکیده است 12شمارهٔ ۱۶۷: آتش ز شرم خوی تو تا سر کشیده است 13شمارهٔ ۱۶۸: دارد سری به کاکل او هر سری که هست 14شمارهٔ ۱۶۹: (در زیر آسمان دل بی اضطراب نیست 15شمارهٔ ۱۷۰: عشق ترا به رونق ما احتیاج نیست 16شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 17شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 18شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 19شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...20شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 21شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 22شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 23شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 24شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 25شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 26شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 27شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 28شمارهٔ ۱۸۳: ...29شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...30شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 31شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...32شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...33شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 34شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...35شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 36شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...37شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...38شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...39شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...40شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...41شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...42شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 43شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 44شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...45شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 46شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 47شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 48شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 49شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...50شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...51شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 52شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 53شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...54شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...55شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...56شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...57شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...58شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...59شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...60شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...61شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...62شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...63شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 64شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...65شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...66شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...67شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...68شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...69شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...70شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...71شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 72شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 73شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...74شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 75شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...76شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...77شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...78شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...79شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...80شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...81شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...82شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...83شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 84شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...85شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 86شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 87شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...88شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 89شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...90شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...91شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...92شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...93شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 94شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 95شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 96شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...97شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...98شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...99شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 100شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 101شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...102شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...103شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...104شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...105شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...106شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...107شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...108شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...109شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...110شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...111شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...112شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...113شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...114شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...115شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...116شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...117شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...118شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...119شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...120شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...121شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...122شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...123شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...124شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...125شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...126شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 127شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...128شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...129شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...130شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...131شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...132شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...133شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...134شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 135شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...136شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...137شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...138شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...139شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...140شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...141شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...142شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 143شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 144شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...145شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 146شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...147شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...148شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...149شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...150شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...151شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...152شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...153شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 154شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 155شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 156شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 157شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 158شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 159شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 160شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 161شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 162شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 163شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 164شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 165شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 166شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 167شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 168شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 169شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 170شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 171شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 172شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 173شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 174شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...175شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 176شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 177شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 178شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 179شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 180شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 181شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 182شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 183شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 184شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...185شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 186شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 187شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 188شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 189شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 190شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 191شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 192شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 193شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 194شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 195شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...196شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 197شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 198شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 199شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 200شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 201شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...202شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 203شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 204شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 205شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 206شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 207شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 208شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 209شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 210شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 211شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 212شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 213شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 214شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 215شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 216شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...217شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 218شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 219شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 220شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 221شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 222شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 223شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 224شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 225شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 226شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 227شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...228شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...229شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...230شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 231شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 232شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 233شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 234شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 235شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 236شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 237شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 238شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...239شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...240شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 241شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 242شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 243شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 244شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 245شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 246شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 247شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 248شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 249شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...250شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 251شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 252شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 253شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 254شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...255شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 256شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 257شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 258شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 259شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 260شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 261شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 262شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 263شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...264شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 265شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 266شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 267شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 268شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 269شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 270شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 271شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 272شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 273شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 274شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 275شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 276شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 277شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 278شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 279شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 280شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 281شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 282شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 283شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 284شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 285شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 286شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 287شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 288شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 289شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 290شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 291شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 292شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 293شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 294شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 295شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 296شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 297شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 298شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 299شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...300شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 301شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 302شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 303شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...304شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 305شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 306شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 307شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 308شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 309شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...310شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 311شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...312شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...313شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 314شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 315شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...316شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 317شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 318شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 319شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...320شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...321شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 322شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 323شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 324شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 325شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 326شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...327شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 328شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 329شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 330شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 331شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...332شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...333شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...334شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...335شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...336شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...337شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 338شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 339شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 340شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...341شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 342شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...343شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...344شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...345شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...346شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...347شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...348شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...349شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...350شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...351شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...352شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...353شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...354شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 355شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 356شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...357شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...358شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 359شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 360شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 361شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 362شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 363شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 364شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 365شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 366شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 367شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 368شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 369شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 370شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 371شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 372شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 373شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 374شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 375شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 376شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 377شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 378شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 379شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 380شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 381شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 382شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 383شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 384شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 385شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 386شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...387شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...388شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 389شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 390شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 391شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 392شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...393شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 394شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...395شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...396شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...397شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...398شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...399شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...400شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...401شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 402شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 403شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 404شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 405شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 406شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 407شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 408شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...409شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 410شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...411شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...412شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...413شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...414شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...415شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...416شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 417شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...418شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 419شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 420شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 421شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 422شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 423شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 424شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 425شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 426شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 427شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 428شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 429شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 430شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 431شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 432شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 433شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 434شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 435شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 436شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 437شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 438شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 439شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 440شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 441شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 442شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 443شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 444شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...445شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 446شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...447شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 448شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 449شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 450شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...451شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...452شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 453شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 454شمارهٔ ۶۰۹: ...455شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 456شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...457شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...458شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 459شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 460شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 461شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 462شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...463شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 464شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...465شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...466شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...467شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...468شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...469شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...470شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...471شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 472شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 473شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 474شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 475شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 476شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 477شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 478شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...479شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 480شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...481شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...482شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...483شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...484شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...485شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...486شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 487شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...488شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 489شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 490شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 491شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 492شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 493شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 494شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 495شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 496شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 497شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 498شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 499شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 500شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 501شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 502شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 503شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 504شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 505شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 506شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 507شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 508شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 509شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 510شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 511شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 512شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 513شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 514شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...515شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 516شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...517شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 518شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 519شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 520شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...521شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...522شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 523شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ