به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۱۲۹: ارباب همم را چه غم از بی پر و بالی است

1290عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ارباب همم را چه غم از بی پر و بالی است؟

بال و پر این طایفه از همت عالی است

نفرین بود از دست دعا رزق بخیلان

تکبیر فنا فاتحه سفره خالی است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۸: اندیشه ز مستی نکند هر که شرابی اس ...2شمارهٔ ۱۲۹: ارباب همم را چه غم از بی پر و بال ...3شمارهٔ ۱۳۰: جز گوشه میخانه مرا جای دگر نیست 4شمارهٔ ۱۳۱: جز نام تو بر لوح دلم هیچ رقم نیست 5شمارهٔ ۱۳۲: ارباب حیا را لب نانی ز جهان نیست 6شمارهٔ ۱۳۳: در چشم و دل پاک ز دنیا خبری نیست 7شمارهٔ ۱۳۴: هر کس طمع روی دل از مردم خس داشت 8شمارهٔ ۱۳۵: زاهدان را گوشه خلوت بس است 9شمارهٔ ۱۳۶: ای دل بی درد، آزادی بس است 10شمارهٔ ۱۳۷: در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست 11شمارهٔ ۱۳۸: سرکشم ز ابر بهاری گذشته است 12شمارهٔ ۱۳۹: غم پوشش برونم را گرفته است 13شمارهٔ ۱۴۰: ای که گفتی نگاه خیره تو 14شمارهٔ ۱۴۱: زهرست بی تبسم شیرین شراب تلخ 15شمارهٔ ۱۴۲: شنیدم آنقدر از دوستان تلخ 16شمارهٔ ۱۴۳: زلف مشکین تو سر در دامن محشر نهاد 17شمارهٔ ۱۴۴: سرو را از جلوه مستانه از جا می بر ...18شمارهٔ ۱۴۵: عقل را از مغز بیرون داغ سودا می ب ...19شمارهٔ ۱۴۶: قسم به شمع تجلی که پرتوش ازلی است 20شمارهٔ ۱۴۷: ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیست 21شمارهٔ ۱۴۸: خیال طره او در دل خراب گذشت 22شمارهٔ ۱۴۹: مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت 23شمارهٔ ۱۵۰: ترخنده از عرق به می ناب زد رخت 24شمارهٔ ۱۵۱: هستی نماند و در سر پوچ آرزو بجاست 25شمارهٔ ۱۵۲: ز اهل سخن مپرس مقام سخن کجاست 26شمارهٔ ۱۵۳: ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست 27شمارهٔ ۱۵۴: چون غنچه گر زبان تو با دل موافق ا ...28شمارهٔ ۱۵۵: موج خطر سفینه اهل توکل است 29شمارهٔ ۱۵۶: یعقوب بد نکرد که در هجر چشم باخت 30شمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است 31شمارهٔ ۱۵۸: نرمی حصار عافیت جان روشن است 32شمارهٔ ۱۵۹: ناخن به سینه ریزی حسن هلال ازوست 33شمارهٔ ۱۶۰: تا عارضت ز آتش می برفروخته است 34شمارهٔ ۱۶۱: زلفت که همچو شام غریبان گرفته است 35شمارهٔ ۱۶۲: از سرد مهری آتش شوقم فسرده است 36شمارهٔ ۱۶۳: در جوش خلق کعبه حاجات گم شده است 37شمارهٔ ۱۶۴: خال تو ریشه در شکرستان دوانده است 38شمارهٔ ۱۶۵: دل بی خیال طایر شهپر بریده است 39شمارهٔ ۱۶۶: از پسته تو شور ملاحت چکیده است 40شمارهٔ ۱۶۷: آتش ز شرم خوی تو تا سر کشیده است 41شمارهٔ ۱۶۸: دارد سری به کاکل او هر سری که هست 42شمارهٔ ۱۶۹: (در زیر آسمان دل بی اضطراب نیست 43شمارهٔ ۱۷۰: عشق ترا به رونق ما احتیاج نیست 44شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 45شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 46شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 47شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...48شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 49شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 50شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 51شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 52شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 53شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 54شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 55شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 56شمارهٔ ۱۸۳: ...57شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...58شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 59شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...60شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...61شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 62شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...63شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 64شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...65شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...66شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...67شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...68شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...69شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...70شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 71شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 72شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...73شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 74شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 75شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 76شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 77شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...78شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...79شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 80شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 81شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...82شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...83شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...84شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...85شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...86شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...87شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...88شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...89شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...90شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...91شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 92شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...93شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...94شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...95شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...96شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...97شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...98شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...99شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 100شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 101شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...102شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 103شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...104شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...105شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...106شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...107شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...108شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...109شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...110شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...111شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 112شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...113شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 114شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 115شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...116شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 117شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...118شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...119شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...120شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...121شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 122شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 123شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 124شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...125شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...126شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...127شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 128شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 129شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...130شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...131شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...132شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...133شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...134شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...135شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...136شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...137شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...138شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...139شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...140شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...141شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...142شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...143شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...144شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...145شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...146شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...147شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...148شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...149شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...150شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...151شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...152شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...153شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...154شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 155شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...156شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...157شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...158شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...159شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...160شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...161شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...162شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 163شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...164شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...165شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...166شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...167شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...168شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...169شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...170شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 171شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 172شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...173شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 174شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...175شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...176شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...177شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...178شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...179شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...180شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...181شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 182شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 183شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 184شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 185شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 186شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 187شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 188شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 189شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 190شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 191شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 192شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 193شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 194شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 195شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 196شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 197شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 198شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 199شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 200شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 201شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 202شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...203شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 204شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 205شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 206شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 207شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 208شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 209شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 210شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 211شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 212شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...213شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 214شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 215شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 216شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 217شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 218شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 219شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 220شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 221شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 222شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 223شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...224شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 225شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 226شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 227شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 228شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 229شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...230شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 231شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 232شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 233شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 234شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 235شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 236شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 237شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 238شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 239شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 240شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 241شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 242شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 243شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 244شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...245شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 246شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 247شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 248شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 249شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 250شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 251شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 252شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 253شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 254شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 255شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...256شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...257شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...258شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 259شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 260شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 261شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 262شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 263شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 264شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 265شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 266شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...267شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...268شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 269شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 270شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 271شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 272شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 273شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 274شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 275شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 276شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 277شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...278شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 279شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 280شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 281شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 282شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...283شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 284شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 285شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 286شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 287شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 288شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 289شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 290شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 291شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...292شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 293شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 294شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 295شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 296شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 297شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 298شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 299شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 300شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 301شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 302شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 303شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 304شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 305شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 306شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 307شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 308شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 309شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 310شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 311شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 312شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 313شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 314شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 315شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 316شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 317شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 318شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 319شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 320شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 321شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 322شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 323شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 324شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 325شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 326شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 327شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...328شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 329شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 330شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 331شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...332شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 333شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 334شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 335شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 336شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 337شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...338شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 339شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...340شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...341شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 342شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 343شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...344شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 345شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 346شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 347شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...348شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...349شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 350شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 351شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 352شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 353شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 354شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...355شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 356شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 357شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 358شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 359شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...360شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...361شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...362شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...363شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...364شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...365شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 366شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 367شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 368شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...369شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 370شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...371شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...372شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...373شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...374شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...375شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...376شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...377شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...378شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...379شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...380شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...381شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...382شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 383شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 384شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...385شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...386شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 387شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 388شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 389شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 390شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 391شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 392شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 393شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 394شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 395شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 396شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 397شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 398شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 399شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 400شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 401شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 402شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 403شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 404شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 405شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 406شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 407شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 408شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 409شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 410شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 411شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 412شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 413شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 414شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...415شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...416شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 417شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 418شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 419شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 420شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...421شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 422شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...423شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...424شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...425شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...426شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...427شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...428شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...429شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 430شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 431شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 432شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 433شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 434شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 435شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 436شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...437شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 438شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...439شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...440شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...441شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...442شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...443شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...444شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 445شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...446شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 447شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 448شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 449شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 450شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 451شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 452شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 453شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 454شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 455شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 456شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 457شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 458شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 459شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 460شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 461شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 462شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 463شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 464شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 465شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 466شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 467شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 468شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 469شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 470شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 471شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 472شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...473شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 474شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...475شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 476شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 477شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 478شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...479شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...480شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 481شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 482شمارهٔ ۶۰۹: ...483شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 484شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...485شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...486شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 487شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 488شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 489شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 490شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...491شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 492شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...493شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...494شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...495شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...496شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...497شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...498شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...499شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 500شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 501شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 502شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 503شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 504شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 505شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 506شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...507شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 508شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...509شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...510شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...511شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...512شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...513شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...514شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 515شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...516شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 517شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 518شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 519شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 520شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 521شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 522شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 523شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 524شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 525شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 526شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 527شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 528شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 529شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 530شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 531شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 532شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 533شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 534شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 535شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 536شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 537شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 538شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 539شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 540شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 541شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 542شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...543شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 544شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...545شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 546شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 547شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 548شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...549شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...550شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 551شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ