کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را
    چه گویم بر تو چون ظاهر کونم راز نهانم را
    بسوز دل ز وصلت چاره جستم ندانستم
    که آتش بیش خواهد سوخت از نزدیک جانم را
    شدی غایت ز چشم شد دلم صد پاره از غیرت
    کز آن هر پاره جایی رود از پی گمانم را
    ز غیرت سوخت ای خورشید جانم رحم بر من کن
    بهر خاکی میفکن سایه سرو روانم را
    رقیبی را سگ خود خواند یارم جای آن باشد
    که سوزد آتش این رشک مغز استخوانم را
    ز ذوق درد و داغش می کند آگه ازانست این
    که با جان حزین ربطیست جسم ناتوانم را
    فضولی کی توانم رست در عالم ز رسوایی
    مگر در تن کمال ضعف ره بندد فغانم را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha